سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروژه دانشجویی پایان نامه تأثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم ق

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی پایان نامه تأثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی فایل ورد (word) دارای 90 صفحه می باشد و دارای تنظیمات و فهرست کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی پایان نامه تأثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : توضیحات زیر بخشی از متن اصلی می باشد که بدون قالب و فرمت بندی کپی شده است

 

بخشی از فهرست مطالب پروژه پروژه دانشجویی پایان نامه تأثیر ساخت قدرت بر تشدید ناسیونالیسم قومی فایل ورد (word)

مقدمه:  
بهره اول  
مفاهیم  
فصل اول  
قومیت و قوم گرایی  
سیری در نظریه های ناسیونالیسم قومی:  
کهن گرایان:  
ابزار گرایان:  
گروه قومی:  
تفاوت میان قومیت و ملیت :  
اقلیت قومی:  
عوامل پیوند درونی اقوام :  
علل سیاسی شدن گروههای قومی:  
خواسته های سیاسی گروههای قومی:  
راهکارهای کاهش احساس ناسیونالیستی میان گروههای قومی:  
فصل دوم  
ساخت قدرت  
متمرکز:  
حکومت فدرال :  
نظام دینی :  
نظام پوپولیستی:  
بررسی قومیت گرایی در ایران  
فصل سوم  
بررسی کلی قومیت وقومیت گرایی در ایران  
علل وجود اقوام گوناگون در ایران :  
قومیت یا قبیله گرایی در ایران:  
رابطه گروههای قومی با دولت مرکزی قبل از انقلاب اسلامی ایران:  
بررسی گروه های قومی در ایران  
جغرافیا:  
خاستگاه نژادی:  
ویژگیهای فرهنگی:  
مذهب:  
زبان:  
رابطه با مرکز:  
جغرافیا:  
خاستگاه نژادی:  
فرهنگ:  
مذهب:  
زبان:  
قوم بلوچ.  
جغرافیا:  
خاستگاه نژادی:  
فرهنگ:  
زبان :  
رابطه با مرکز:  
قوم ترکمن.  
جغرافیا:  
خاستگاه نژادی:  
مذهب:  
زبان:  
رابطه با مرکز:  
بهره سوم  
تاثیر ساخت قدرت بر ناسیو نالیسم قومی  
فصل اول  
ساخت قدرت در جمهوری اسلامی ایران  
ویژگیهای ساخت قدرت در دهه اول انقلاب.  
ویژگی های ساخت قدرت در مابین سالهای 1368تا1376  
ویژگیهای ساخت قدرت در دوران اصلاحات .  
قومیت گرایی در دوره جمهوری اسلامی  
کردستان.  
خواسته  های سیاسی قوم کرد:  
برخوردهای غیر خشونت آمیز:  
برخورد های خشونت آمیز:  
شمای کلی:  
آذربایجان.  
خواستهای سیاسی:  
عوامل تاثیر گذار بر بر تشدید درگیریها:  
درگیری های شکل گرفته در منطقه:  
بلوچستان:  
مقاومت در برابر انقلاب:  
گروه های درگیر و خواستهای آنان:  
شکل گرفتن درگیریها:  
ترکمن صحرا:  
زمینه های تاریخی نارضایتی:  
خواستهای سیاسی:  
درگیریهای صورت گرفته در منطقه:  
نتیجه گیری:  
کتابنامه  
مقاله ها  

 کتابنامه

 الف:فارسی (کتاب).

آبراهامیان،یرواند(1381)،ایران بین دو انقلاب . کاظم فیروزمند و دیگران .تهران:  مرکز
احمدی،حمید(1386)، قومیت وقوم گرائی در ایران .تهران:نی
احمدی،حمید(1383)،هویت،ملیت،قومیت.تهران:توسعه علوم انسانی
اسمیت،انتونی(1383)،ناسیونالیسم. منصور انصاری.تهران:مطالعات ملی
بابائی،غلامرضا علی(1384)،فرهنگ سیاسی ارش.تهران :اشیان
بابائی،غلامرضا علی.بهمن آقائی(1365)،فرهنگ علوم سیاسی.تهران:ویس
برتون،رولان(1384)،قوم شناسی سیاسی .ترجمه ناصر فکوهی.تهران:نی
بشیریه،حسین(1384)،جامعه شناسی سیاسی .تهران:نی
بشیریه،حسین(1385)د یباچه ائی بر جامعه شناسی سیاسی ایران(دوره جمهوری اسلامی).تهران:نگاه معاصر
بیگدلی،محمدرضا(1383)،ترکمنهای ایران.تهران:پاسارگاد
جلائی پور،حمید رضا(1381)جامعه شناسی جنبشهای اجتماعی.تهران:طرح نو
جلائی پور،حمید رضا.(1372) کردستان و علل تداوم آن پس از انقلاب اسلامی.تهران:وزارت خارجه
.حافظ نیا،محمدرضا(1380)،جغرافیای سیاسی ایران.تهران:سمت
حشمت زاده،محمد باقر( 1379)،ایران ونفت.تهران: مرکز
.حقیقت صادق(1381)توزیع قدرت در اندیشه سیاسی.تهران:هستی نما

. داودی،علی اصغر(1381)،علل و پیامد های فعال شدن شکاف قومی و زبانی پس از انقلاب.مشهد:بی جا

ربیعی،علی(1380)،تحولات ارزشی.تهران:فرهنگ و اندیشه

. سیسک،تموتی دی(1379)،تقسیم قدرت و میانجیگری قومی. مجتبی عطارزاده .تهران : مطالعات راهبردی

شهبازی،محبوب(1380)،تقدیر مردم سالاری ایرانی.تهران:روزنه

. شجاعی زند علیرضا(1383)،تکاپوهای دینی.تهران:بازشناسی اسلام و ایران.تهران:بی جا

شهرام نیا،سید امیر مسعود .(1380)،جهانی شدن و دمکراسی در ایران.تهران:نی
طاهری،ابولقاسم(1378)،حکومتهای محلی و عدم تمرکز.تهران:قومس
عالم،عبدالرحمن(1381)،بنیادهای علم سیاست .تهران:نی
.فیرحی، داود(1376)،قدرت، دانش، مشروعیت در اسلام.تهران:نی
. فیرحی، داود(1382)،نظام سیاسی دولت در اسلام.تهران:سمت
.کدی،نیکی آر(1383)،نتایج انقلاب ایران. مهدی حقیقت خواه.تهران:ققنوس
گودرزی،حسین و دیگران(1384)،جامعه شناسی هویت در ایران.تهران :مطالعات ملی
مجید،محمدی.(1378)جامعه مدنی ایران.تهران:مرکز
مقصودی،مجتبی(1380)،تحولات قومی در ایران «علل وزمینه ها».تهران:مطالعات ملی
.میر موسوی(1382)،اسلام،سنت،دولت مدرن.تهران:نی
هانتینگتون،ساموئل و یرواند واینر(1379)،درک توسعه سیاسی.تهران:مطالعات راهبردی
یورد شاهیان ،اسماعیل(1380)،تبارشناسی قومی وحیات ملی.تهران:فروزان

 مقاله ها

احمدی،حمید و دیگران(1378)،همبستگی ملی و وفاق اجتماعی.مطالعات ملی .شماره1پائیز
خاتون،نرجس(1378)،نگاهی به سرزمین و فرهنگ مردم بلوچستان.مطالعات ملی.شماره1 پائیز
رضایی،احمد.(1380)،پراکندگی اقوام در استان مازندران و گلستان.مطالعات ملی.تابستان
زند مقدم،محمود(1381)،نگاهی به برخی تشکلهای اقتصادی-اجتماعی بلوچستان. مطالعات ملی . شماره11 بهار
سلطانی،سیما(1383)،اشتراکات فرهنگی تاریخی بلوچها با سایر ایرانیان . مطالعات ملی. شماره 10تابستان
مقصودی ،مجتبی(1378)،ناهمگونی و یکپارچگی سیاسی اجتماعی. مطالعات ملی.شماره1پائیز
ملازهی،پیر محمد(1380)تحولات سیاسی استراتژیک در بلوچستان.مطالعات ملی.تابستان

      مقدمه:

      امروزه بحث ایجاد وحدت و همگرایی ملی یکی از مسائل مهمی است که کشورهای دارای تنوع قومی با ان روبرو هستند.درگذشته با توجه به شیوه خاص حکومت داری بحث وحدت ملی به معنای امروز وجود نداشت. در هیچ یک ازامپراتوریهای قدیمی رابطه مردم وشاه رابطه دولت-ملت به معنای امروز نبوده است.  دولت-ملت پدیده جهان مدرن است که برپایه نظریه قرارداداجتماعی شکل گرفته ودولت آن، شکلی از قدرت است که یک ملت آن را بنیان گزاری کرده است.

با رونداستعمار و همچنین با جهانگیرشدن و نفوذ اندیشه وتمدن غربی،مفهوم این شکل از دولت در جهان سوم نیز گسترش یافت و باعث بوجود آمدن دولتهای جدید از دل امپراتوریهای قدیمی ومستعمارات شد.بدلایل مختلف،همچون وارداتی بودن این تفکر و همچنین نبود زیرساختهای فرهنگی مناسب برای پذیرش ان، بزرگترین دغدغه این کشورها همواره ایجاد انسجام، وحدت و همگرایی ملی بوده است

دراواخر قرن نوزدهم با نفوذ اندیشه های غربی درایران ما شاهد شکل گیری اندیشه های ناسیونالیستی در میان روشنفکران و بعضی نخبگان دربار،مثل امیرکبیر یا عباس میرزا هستیم.اما بدلایل مختلف ازجمله ضعف حکومت مرکزی، ناارامیها و جدائی طلبی های قومی دراواخرحکومت قاجار وجود داشته است. ضعف حکومت مرکزی باعث می شد تا وحدت ملی همواره بصورت یک آرزو درمیان ملی گرایان باقی بماند.آرزویی که  با روی کارآمدن دولت رضا شاه  امید میرفت به واقعیت تبدیل شود، یعنی حکومت مقتدر مرکزی که توانائی غلبه بر جدائی طلبیهای قومی،قبیله ای را داشته باشد

رضا شاه با تکوین ساخت دولت مطلقه سعی کرد با تکیه بر ناسیونالیسم ملی«که تاکید خاص برشکوه وتاریخ ایران باستان داشت»دولت-ملت به معنای مدرن آن را جایگزین امپراتوری درهم ریخته  قدیم کند.این پروزه ، که برپا کردن دولت مدرن برای پدید آوردن ملت مدرن ایران بود،کاری بسیارسخت ودشواربه نظر می رسید

برای به ثمر رسیدن این خواسته،دولت رضاشاه دست به اقدامات گوناگون زد ازجمله:ایجاد ارتش مدرن،بوروکراسی ،سرکوب ویکجانشینی ایلات درقالب طرح تخته قاپوکردن،تبلیغ وایجاداحساس ناسیونالیسم ملی و;.. ،ولی در حقیقت همانطور که دکتر احمدی نیز اشاره کرده است این اقدامات سبب انحصار قدرت دردست حکومت مرکزی و کاهش مشارکت قومیتها در قدرت و دوری بیگانگی اقوام ایرانی ازحکومت مرکزی ،وبطورکلی دولت شد.که خود عامل مهمی درایجاد واگرایی قومی و سیاسی شدن قومیتهای گوناگون بوده است

      باتوجه به این پیشینه ما شاهد رخداد انقلاب اسلامی درایران هستیم که اندیشه نوینی به نام جمهوری اسلامی رابه واقعیت تبدیل می کند.شکل تازه ائی از قدرت بر پایه  اصل ولایت فقیه،اسلام ،و;. این عوامل و همچنین علاقه خودم به مسائل ایران که در گذشته نیز درقالب تحقیقی به نام تاثیر روی کارآمدن رضاشاه بر آداب وعقاید مردم ایران به آن پرداخته ام، باعث شد تا من در این تحقیق بدنبال پاسخ این سوال باشم که ساخت قدرت دردوره جمهوری اسلامی  چه تاثیری بر سیاسی شدن قومیتها داشته است

     باید توجه داشت”که نیرو وعواملی که بر وحدت ملی تاثیر می گزارند را می توان دردو الگو مقا یسه کرد.در الگوی اول برمبنای عوامل درون زا و برونزا ودر الگوی دوم بر مبنای عوامل روبنایی وزیر بنایی:درالگوی اول عواملی نظیر استعمار،تهدیدات بیرونی،دارای ماهیتی برونزامی باشند وعواملی نظیر تارخ مشترک،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک،دین،قومیت ونژاد درون زاهستند،ودر الگوی دوم  عواملی نظیر موقعیت،وحدت سرزمینی،فرهنگ مشترک ،تاریخ، زبان، دین نقش بنیادین دارد وعواملی نظیر ناسیونالیسم، ساختار سیاسی،تهدیدات بیرونی،استعمار،ایدولوژی،قدرت دولت مرکزی،نقش روبنایی دارد

دراین تحقیق سعی می شود الگوی دوم که عوامل روبنایی را وزیربنایی را مدنظر دارد مورد توجه قرار گیرد.بنابراین سعی می شود دراین تحقیق تاثیر ساخت قدرت به عنوان عاملی که بر عوامل رو بنائی و زیربنائی تاثیرگزاری مهمی دارد مورد توجه قرارگرفته و همچنین بطور خاص تاثیر این ساخت قدرت بر ناسیونالیسم قومی مورد بررسی قرار گیرد. البته لازم به ذکر است که در این تحقیق به مطالعه موردی تمام اقوام نمی پردازیم بلکه سعی می شود اقوامی که در دوران معاصر گرایش ناسیونالیستی دارند موردتوجه قرار گیرد

گفتنی است که فرضیه اصلی در این تحقیق ،ساخت قدرت متمرکزدر دوره جمهوری اسلامی  باعث کاهش مشارکت اقلیت های قومی در قدرت و کاهش مشارکت باعث تشدید ناسیونالیسم قومی در ایران شده است،می باشد

در این تحقیق از ارشادات و راهنمایی های استاد گرانقدر خود جناب دکتر سعید گازرانی  که با گشاده رویی مرا راهنمایی کرده اند،بهره فراوان بردم که در اینجا بر خود لازم می دانم که از صمیمیت و نظرات بلند نظرانه ایشان تشکر کنم ضمن اینکه مسئولیت هر گونه نارسایی و اشتباه در این تحقیق تنها متوجه خودم می باشد

  سیری در نظریه های ناسیونالیسم قومی:

       قبل از آن که به دو مکتب نظری راجع به ناسیونالیسم قومی بپردازیم لازم است تا ابتدا  توضیح کوتاهی راجع به آن بدهیم.در مورد ناسیونالیسم قومی نظرهای گوناگونی مطرح شده است مثلاً برای مدرنیستها و همچنین ساختار گرایان شکلی از ناسیونالیسم به حساب آمده که حالت بومی به خود گر فته است (اسمیت ،1383:137).اما اگر بخواهیم به یک تصویر روشن از ناسیونالیسم قومی برسیم باید بگوییم که ریشه آن را باید در پیوندهای خویشاوندی پیدا کرد و بیشتر تکیه بر روابط خانوادگی دارد (اسمیت،1383:138)

       اما سوالی که مطرح می شود این است که براستی یک گروه قومی که احساس یا گرایش ناسیونالیستی دارند  چه اهدافی را دنبال می کنند؟ به نظر می رسد که اهداف گروههای قومی متفاوت باشند اما بطور کلی سه هدف عمده را می توان بر شمرد اول اینکه درصدد ایجاد یک دولت مستقل و متحد که منشاء آن برگردد به آن گروه قومی ،دومین مورد این است که گروه قومی به دنبال کسب هویت مستقل می باشد و در آخر و سومین هدف ،چون ناسیونالیسم قومی آمال و آرزوهای خاص را ارئه می دهد این آمال و آرزوها می تواند در غالب مفاهیمی چون رهایی ،استقلال و وحدت قومی ظهور کند و برای گروهای قومی جذابیت داشته باشد (مقصودی ،1380:52)

      لازم است در ادامه به انواع ناسیونالیسم قومی نیز اشاره کنیم . بطور کلی ناسیونالیسم قومی به دو صورت یا شکل ظهور می کند یک نوع آن زمانی است که یک گروه قومی یا چند گروه  در درون یک دولت وجود داشته باشند و  خارج از بلوک قدرت قرار گیرند در این زمان ممکن است که این گروههای قومی خواهان استقلال و جدایی از دولت مرکزی باشند و بخواهند دولت-ملت مستقل تشکیل دهند گرایش آنها به عنوان ناسیو نالیسم قومی جداهی خواه شناخته می شود

      اما اگر یک گروه قومی در چند کشور پراکنده باشند زمانی که بخواهند به عنوان یک کشور مستقل  درآیند آن موقع ناسیونالیسم آنها به عنوان ناسیو نالیسم قومی الحاق گرایانه شناخته می شود ( مقصودی ،1380،:53 52)

      در پایان این قسمت باید خاطر نشان کنیم که در مورد ناسیونالیسم قومی دو قلمرو نظری وجود دارد یک قلمرو به ماهیت قومیت و ناسیونالیسم مربوط است و قلمرو دیگر مربوط به علل سیاسی شدن مسئله قومیتهاست ( احمدی ،1386:142)لا زم به ذکر است  که مسائل مربوط به قلمرو اول را می توان در دو مکتب کهن گرایی و ابزارگرایی  پیدا کرد که در ادامه به آنها اشاره خواهیم کرد اما قبل از آنکه وارد این بحث شویم  و برای آشنایی مقدماتی لازم است  بگوییم در حالی که کهن گرایان معتقدند که قومیت و و ناسیونالیسم پدیدههای کهنی هستند در مقابل ابزار گرایان نظر عکس آن را دارند و معتقدند که این پدیده ها محصول دوره جدید مخصوصاً چند قرن اخیر است(احمدی ،1386:143)

 کهن گرایان:

      ادوارد شیلز نخستین کسی بود که اصطلاح کهن گرایی را به کار برد اما در دهه 1950میلادی شخصی به نام کلیفورد گیرتز آن را رواج داد (احمدی ،1386:142)

      این مکتب ناسیونالیسم قومی را بر حسب ویژگیهای رفتاری ذاتی گروه قومی تفسیر می کند که در نزد برخی از صاحب نطران از مبنای زیست شناسی نیز بر خوردار است این مطلب را می توان این گونه معنی کرد که هویت یک گروه قومی از نسلی به نسل دیگر انتقال می یابد( دی سیسک،1379:40)

      از این مطالب می توان این گونه استنباط کرد که کهن گرایان بر طبیعی بودن ناسیو نالیسم قومی تاکید دارند یعنی خواسته ها آنان را طبیعی دانسته نه این که تحت شرایطی بوجود آمده باشند به عنوان مثال واکر کونور از برجسته ترین صاحب نظران مکتب کهن گرایی جنبه های سیاسی شدن گروهای قومی را به عنوان پدیده طبیعی حیات بشری میداند( احمدی ،1386:145)

       در پایان و برای جمع بندی باید بگوییم که که در مکتب کهن گرایی دو مطلب عمده وجود دارد اول آن که ملتها و ناسیونالیسم پدیده های کهنی هستند و دوم آن که طبیعی و جهان شمولند (احمدی ،1386:142) یعنی مخصوص یک منطقه و زمان خاص نیستند

ابزار گرایان:

      در بالا شاهد آن بودیم   کهن گرایان  مدعی بودند که ناسیونالیسم  قومی پدیده ای طبیعی و همچنین کهنی است در مقابل این نظر ابزارگرایانی وجود دارند که معتقدند ناسیونالیسم قومی مقوله ای مرکب ،پویا و تابع شرایط ساختاری جامعه است آنان اظهار می دارند که هویتهای قومی بر حسب گستره وسیعی از متغیرها رو به افزایش  و کاهش می نهد  که شامل توانایی و مهارتهای پیشگامان سیاسی است که به شکل کار آمدی توان بسیج گروه ها برای اهداف جمعی و بیان باورها و عقاید حول دو محور پیشنه و سرنوشت مشترک را دارند( دی سیسک،1379:41)

      این به آن معنی است که سیاسی شدن قومیتها تابع شرایطی است که توسط اشخاص یا تحت وضعیت  خاصی بروز می کند نه این که گرایش ناسیونالیستی یک گرایش طبیعی در درون گروهای قومی باشد

      البته در مورد ابزارگرایان یک مکتب واحد وجود ندارد این رهیافت ها از دیدگاهای مارکسیستی و نومارکسیستی گرفته تا نظریه های گزینش حسابگرانه با یکدیگر متفاوت و دارای انواع گوناگون است اما فرض اساسی همه این رهیافت ها یکی است

       در بالا هم به آن اشاره شد و آن این که سیاسی شدن یا هویت شناسی گروههای قومی یک نوع وفاداری حاشیه ای است که می توان برای دستیابی به اهداف سیاسی و اقتصادی به شیوه های حسابگرایانه ،آن را بوجود آورد ( احمدی،1386:147)

      همانطور که اشاره کردیم کهن گرایان مناقشات قومی را به عنوان پدیده ای طبیعی می شناسند اما ابزارگرایان آن را معلول دو عامل اساسی می داند  1) متفاوت بودن درجات و الگوهای نوسازی میان گروه ها 2) رقابت بر سر منافع اقتصادی و زیست محیطی در شرایطی که مناسبات میان گروه ها بر حسب ثروت و موقعیت اجتماعی تغییر  می کند . به بیان دیگر ،قوم گرایی اغلب پوششی برای دنبال نمودن منافع ذاتاً اقتصادی است(دی سیسک،1379:44)

      ابزارگرایان ناسیونالیسم را یک پدیده مدرن می دانند و سعی می کنند با آوردن مثالهای تاریخی،تغییر کردن وابستگی های قومی را در طول تاریخ را نشان دهند و به این نتیجه گیری برسند که چنین وفاداریهایی را نمی توان کهن دانست و این یعنی نقطه مقابل کهن گرایان که معتقد بودند ناسیو نالیسم قومی پدیده ای کهن است(احمدی،1386:147)

      بطور کلی اگر بخواهیم نشان دهیم که گرایشات قومی پدیده ای است کهن یا مدرن باید بگوییم که وفاداریهای عاطفی گروههای قومی به آداب و سنن خود پدیده ای طبیعی و ماقبل مدرن است اما سیاسی شدن این وفاداریها و بسیج گروه های قومی برای کسب خود مختاری یا استقلال یک پدیده مدرن است( احمدی،1386:152-153)

 

 گروه قومی:

      از آنجا که ارائه یک تعریف دقیق برای گروه قومی بسیار مشکل است ابتدا به چند تعریف رایج درباره گروه قومی می پردازیم و در آخر سعی می کنیم تا به یک جمع بندی نائل شویم

      یک گروه قومی شامل مردمی است که دارای وجوه مشترک فرهنگی،تاریخی و یا در موارد جسمانی می باشند که نسبت به یکدگر احساس تعلق و همبستگی می کنند و خود را از گروه های دیگر جدا می سازند( گودرزی ،1384:12)

      در تعریفی دیگر گروه قومی این گونه تعریف شده است :قوم را مجموعه ای از افراد و گروههای به هم پیوسته تشکیل می دهند که دارای روابط پیشینه خانوادگی و سر گرفته از یک تبار،که بر اثر گسترش یک یا چند خانواده شکل گرفته است این مجموعه دارای نژاد ،زبان و فرهنگ زیست مشترک می باشد گاه دیده شده است که نما و مشخصات جسمانی و فیزیکی و حتی گویش و لهجه افراد یک قوم یا بهتر بگوییم طایفه با افراد دیگر از همان قوم تفاوت و اختلاف مشهود و فاحش دارند(یوردشاهیان،1380:12)

      همانطور که در دو تعرف قبلی مشاهده شد  شاهد اختلاف میان دو تعریف هستیم در حالی که تعریف اول بر مسئله وجوه مشترک در خصوصیات ظاهری تاکید کرده بود در تعریف دوم نه تنها به آن اشاره ای نشده است بلکه به این امر اشاره می کند که خصوصیات ظاهری و فیزیکی افراد یک قوم ممکن است متفاوت باشد

      آنچه در این دو تعریف مشترک است تاکید بر امر خویشاوندی  بودن آن است   این در حالی است که ساموئل هانتینگتون ضمن رد احساس خوشاوندی ، معتقد به ابعاد روانی و احساس هویت قومی میان گروه قومی است (هانتیگتون،1379:244)

      اما رولان برتون قوم را یک پدیده اسطوره ای می داند و آن را این گونه تعریف می کند

قوم یک مجموعه اجتماعی تمایز یافته ، بسته و پایدار معرفی می شود

که ریشه های خود را در گذشته ای اسطوره ای تصور می کند و عمدتاً

دارای یک نام ،رسم ، ارزشها و زبان مشترک است(برتون، 2  :1384)

      در حالی که رولان برتون قوم را یک پدیده اسطوره ای می داند حمید احمدی معتقد است که واژه قومیت برای مطالعه تاریخی آمریکا بوجود آمده ، که در آن گروههای مختلف نژادی، زبانی و مذهبی دارای ملیتهای اولیه گوناگون زندگی می کردند پس از نظر وی اطلاق صفت قومی در آمریکای شمالی بوجود آمده که به گروههای مهاجر از اروپا ،آسیا و سایر نقاط جهان سوم به این کشور مهاجرت کرده اند (احمدی،1386:33-35)

      اما برای اینکه به تعریفی جامع از گروه قومی برسیم بهتر است به تعریف ایزمن و رابینو ویچ اشاره کنیم آنها قومیت را این گونه تعریف می کنند :هویت و همبستگی جمعی متکی بر عوامل انتسابی چون جد مشترک،زبان ،رسوم ، سیستم عقاید و مذهب و در موارد نژاد یا رنگ است (احمدی،1386:47)

      در پایان باید خاطر نشان کنیم که گروه قومی معمولاً به یک اجماع سیاسی دلالت ندارد و در بسیاری از موارد فاقد فرهنگ عمومی و حتی بعد سرزمینی است ( دی اسمیت ،1383:23)

  تفاوت میان قومیت و ملیت :

      در مورد دو واژه ملت و قوم ابتدا باید بگوییم که این دو واژه برای مشخص کردن مردم ،جمعیتها، گروهها و اجتماعاتی به کار می روند که کاملاً شبیه هم هستند با وجود شباهت میان دو واژه ،از قرار دادن آنها به موازات هم و از برابر دانستن آنها با یکدیگر خود داری میشود(برتون،1386:27).در ادامه تلاش می شود تا نشان داده شود چرا این دو واژه در عین شباهت یکی دانسته نمی شوند

      اودوان برگه ملت را این گونه تعریف می کند:گروه قومی که دارای آگاهی سیاسی است و دولتی که تحت ریاست گروهی از مردم بر دیگران اعمال قدرت می کند از نظر وی ناسیونالیسم ،ایدوئولژی بیان شده از سوی یک گروه قومی است که به دلیل قومی بودن خود مدعی حق تشکیل دولت است ( احمدی،1386:145)

      اما اگر بخواهیم تعریف دقیقتری از ملت ارائه دهیم، باید بگویئم  که ملت به مردمی گفته می شود که دارای یک سرزمین مشخص یا به عبارت بهتر در یک سرزمین مشخص زندگی کرده و خود را به علت دارا بودن خصوصیات مشترک از قبیل زبان ،فرهنگ،تاریخ،و مرام سیاسی متعلق به یکدیگر می دانند و برای حفظ این ارزشها ست که یک دولت یا واحد سیاسی تشکیل می دهند (یورد شاهیان،1380:13)همچنین ملت واژهای مورد احترام و حتی تقدس یافته است و به مردمی اطلاق می شود که توانسته باشند سرنوشت خود را به دست گرفته و به حاکمیت برسند (برتون ،1386:27)

      آنچه که از این تعارف بدست می آید این است که واژه ملت با دولت گره خورده است بنابر این در میابیم که فرق ملت با قومیت در وجود همین نهاد دولت است و امروزه واژه قوم برای جماعتهایی استفاده می شود که دولت ندارند(برتون ،1386:27)

      اما این دلیل بر این نمی شود تا هر ملتی را که نهاد دولت دارد،به معنای واقعی کلمه ملت دانست البته نباید از این جمله این گونه برداشت شود که ملت همان ویژگی های یک گروه قومی را دارد  بلکه برای تکوین یک هویت قومی ، ویژگیهای رهنگی لازم است اما هویت ملی فراتر از هویت قومی و فرهنگی است

      به نظر ارنست رنان ،عوامل تکوین هویت ملی داشتن تاریخی مشترک از دردها و رنجهای همگانی و خاطرات مشترک تاریخی است و از همه مهمتر وجود اراده با هم زیستن است(بابایی،1384:552)

      جالب است تا در پایان  به معنی ملت  در گذشته ایران اشاره ای کوتاه کنیم . ریشه واژه ملت از دین و مذهب می آید و برای سالهای مدیدی از واژه لتی به عنوان ملت استفاده می شده است بطور کلی ملت همواره به معنای دین ،کیش آیین در ادبیات ما به کار رفته  است .(زیبا کلام،1378:28)

اقلیت قومی:

      واژه اقلیت ممکن است برای گروههای مختلف چه از نظر فرهنگ نژاد یا مذهب که با دیگر اعضای جامعه متفاوتند به کار رود .اما آیا اقلیت بودنبا تعداد افراد رابطه ای دارد یعنی اقلیت بودن  به معنی آن است که از نظر تعداد نیز کمتر از گروه اصلی جامعه باشد

      در این مورد نظرها متفاوت است مثلاً گلیزر، وپنهاین،تئودورس ، موریس ،اقلیت را برابر با  گروههای قومی می دانند که در یک جامعه بزرگتر قرار دارند. تعریف کلی آنها از اقلیت این گونه بیان  شده است :گروهی هستند با سنت فرهنگی و احساس هویت مشترک به عنوان یک گروه فرعی از یک جامعه بزرگتر ،اما کسانی نیز هستند که مخالف کاربرد کلمه اقلیت هستند

 کونورکسن  یکی از این افراد است و تعریف خود را این گونه بیان می کند :ملت همان گروه قومی است که به خود آگاهی رسیده است (احمدی ،1386:-37 39)

       همانطور که مشاهده شد در این تعاریف ویژگی  قرار داشتن یک گروه قومی در یک جامعه بزرگتر ملاک اقلیت بودن قرار گرفته است بنابراین اقلیت قومی را این گونه میتوان تعریف کرد:در درون یک ملت یا کشور گروه اقلیت به افرادی گفته می شود که در میان یک اکثریت قابل توجه از نظر زبان ،مذهب قومیت یا از جهات اهداف و مرام سیاسی با اکثریت جامعه تفاوت داشته باشند(یورد شاهیان،1380:17)

      گفتن یک نکته ضروری به نظر می رسد و آن اینکه این اقلیت زمانی معنا و مفهوم اقلیت ملی را به خود می گیرد که آن گروه قومی در قدرت سهمی نداشته باشد و دولت آن تحت سلطه قوم دگری قرار گیرد(بشیریه،1384:280)

      اما در مورد این مطلب که این اقلیتهای قومی وقتی تحت سلطه یک قوم دیگر قرار می گیرند سیاست آن دولت با این گروه اقلیت چگونه است، باید گفت که معمولاً دولت مرکزی نسبت به اقلیتهای قومی دو نوع سیاست اجرا  می کند و آن این که یا در جهت  حفظ هویت فرهنگی آنها گام بر می دارد یا سعی می کند که فرهنگ آنها را در درون فرهنگ مرکزی جذب نماید( بشیریه،1384:281)

            در مقابل سیاست جذب فرهنگی دولت مرکزی،و از آنجا که اقلیتهای ملی دارای مشترکات فرهنگی تاریخی و زبانی هستند ممکن است در برابر سلطه جویی قوم مرکزی ،از خود واکنش نشان داده و به درجات مختلف سازمان ببینند(بشیریه،1384:281-280)

      عوامل پیوند درونی اقوام :

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر