سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پروژه دانشجویی مقاله آنیتا گونزالز و حکایت ناگفته از سالهای آخر

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله آنیتا گونزالز و حکایت ناگفته از سال‌های آخر زندگی فایل ورد (word) دارای 26 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله آنیتا گونزالز و حکایت ناگفته از سال‌های آخر زندگی فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله آنیتا گونزالز و حکایت ناگفته از سال‌های آخر زندگی فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله آنیتا گونزالز و حکایت ناگفته از سال‌های آخر زندگی فایل ورد (word) :

جزئیات زیر که بصورت خط برجسته نشان داده شده است در گواهی فوت شماره‌ی 9682 در مرکز کالیفرنیا درج شده است.
این جزئیات واقعیات برهنه‌ای (آشکاری) را از زندگی … Ferdinand Morton که به نام delly Roll بیشتر شناخته شده است بیان می‌کند. او یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌هایی است که تاریخ موسیقی آمریکا از او یاد می‌کند.
در واقع جزئیات درج شده در گواهی فوت او بیانگر هیچ یک از آخرین دست‌آوردهای او که به فرهنگ ملی ما پیش‌کش شده است، از قبیل صدها قطعه‌ی تصنیفی او، سبک پیانو نوازی که او پیش‌گام آن بوده است و حتی دلایلی که او را در نزد موزیسین‌های برجسته محبوب کرده است،‌ نمی‌باشد.
حتی این گواهی فوت اطلاعات نادرستی از بیوگرافی او بیان می‌کند. در واقع تاریخ تولد حقیقی Morton 20 اکتبر 1890 بوده و نام حقیقی پدرش Edward. J Lamothe بوده و در واقع Edward Morton پدر خوانده‌ی او محسوب می‌شده.
آخرین نام درج شده در گواهی فوت به شخص خاصی نسبت داده نمی‌شود اما در واقع Anita Gonzales الهام‌دهنده‌ی حداقل 2 مورد از ساخته‌های Morton بوده است. معدن شیرین (Sweet Anita mine) Anita

تانگوی مشکل Morton به نام Mama, Nita
آنیتا خواهر یکی از نوازندگان پیش‌گام که هم پیانیست، کلارنیست و درامیست بوده، به نام Oliver- Dink- Johnson نسبت داده می‌شود. او از زنان زیبای کریولیه بود که ارتباط او با Morten به سال‌ها قبل (احتمالاً به ابتدای قرن 20)- قبل از ترک مورتون از New orleans برمی‌گردد. آنیتا نیز نقش تأثیرگذاری را در زندگی Morton jazz در کالیفرنیا بعد از جنگ جهانی اول بازی کرد البته آنیتا تنها براساس شواهد مدت اندکی را در آخرین روزهای زندگی Morton با او به سر برده و جزو آخرین افرادی بود که Morton را زنده دیده بود. البته آنیتا در تاریخ به عنوان همسر او معرفی می‌شود اما در حقیقت هیچ‌گاه مدرک ثبت شده‌ای بر این موضوع صحت نمی‌گذارد.
اکثر طرفداران جاز با داستان پیروزی Morton در این سبک آشنایند.

او شهرت و ثروت خود را از رهبری در گروه مشهور Red Hot peppers که در واقع مهیج‌ترین گروه موسیقی در تاریخ موسیقی new orleans بوده مدیون است. Morton هیچ‌گاه شخص شکسته نفسی نبود، او با 1000 دلار در کیف پوش و در هر جیبش مقداری الماس مغرورانه و مدعی این بود که سبک جاز ساخته اوست که این ادعا عادلانه صحیح است. کارت ویزیت او همواره معرفی‌گر او به این گونه بود:

که مبدع سبک‌های جاز و استومپ- Jelly Roll Morton هنرمند شماره‌ی یک در ضبط‌های ویکتور، نویسنده‌ی عالیترین ملودی‌های دنیا.
در طی سال 1920 Morton توانست به موفقیت‌های بی‌وقفه‌ای دست پیدا کند اما این موفقیت‌ها در زمان‌هایی همانطور که با سرعت حاصل می‌شدند با سرعت نیز به شکست منجر می‌شدند در سال 1930 دوران جاز تقریباً به دوران نهایی و انتهایی خود نزدیک می‌شد. ویکتور دیگر قرارداد ضبط Morton را تمدید نکرد و برای اجراهای گروه Red hot peppers هم‌دیگر بلیط‌های آن چنانی رزرو و نمی‌شد در آن زمان بود که این دوران به طور کامل پایان یافت و مکتب جاز کاملاً بسته شد. جاز نوازان بسیاری برای بر سر مقدار دلارهای موجود که مصادف با سقوط جدی اقتصادی آمریکا (Depresion) بود رقابت و مبارزه‌ی شدیدی با یکدیگر می‌نمودند. این وضعیت به جایی رسید که Morton با آخرین الماس نیم قراتی خود که در یکی از دندان‌های جلویی‌اش کار گذاشته بود تنها ماند.

در آن سال او مجبور شد تا تحقیر پیانو نوازی در یکی از شرکت‌های ضبط نامطرح و محقر به نام wingy manone را تحمل کند. از کارهای این دوران او تک‌نوازی پیانو روی قطعه شعر never had no loving که مورد مقبول واقع نشده بود. شرکت wingy در مطرح کردن نام morton، به همانگونه‌ای که خرسندانه نام‌های آرتی شاو، بودی فری‌من و جان کیربی را مطرح می‌نمود، کوتاهی می‌کرد.

شرکت کلمبیا زیرکانه ضبط‌های او را تا 20 سال بعد زمانی که این رکوردها به عنوان ادیسیون مخصوص برای کولکسیونرها در نظر گرفته شدند پذیرا نبود. حال مکتب swing craze بود که به دوران طلایی مورتون فصل پایانی و مؤخره اضافه می‌نمود.
نام مورتون کوچک و ریز زیر نوشته‌های قطعات روی میلیون‌ها رکورد (صفحه) نوشته می‌شد. اما عموم مردم به اعتبارات آهنگساز توجهی نمی‌نمودند. مورتون هیچ‌گاه جبران حقیقی برای عمده‌فروشی آهنگ‌هایش را، بعلت بی‌توافقی بین او و انتشاراتش و محدودیت‌های ضبطی که برای او توسط سازمان ASCAP ایجاد شده بود، کسب نکرد.

مورتون می‌دانست که او بوده که در ایجاد «گروه بزرگ صدا» کمک نموده ولی هیچ‌گاه به چنین اعتباری دست پیدا نکرد. ناامیدانه و تلخ‌وار حتی با کاهش شرایط سلامتی‌اش او موفق شد که در سال 1938 به مدت اندکی دوباره به سطح بیاید و توانست برای برخی از مریدان وفادارش در مسافرخانه‌ای به نام Jungle که کلوب شلوغی بود بر بالای یک رستوران همبرگ‌فروشی در واشنگتون نوازندگی نماید.

شرکت Library of congress باعث شد تا او از مشارکت شرکت ویکتور در سال 1939 صرف‌نظر کرد و به یک مشهوریت کوتاه‌مدت دوباره‌ای دست پیدا کند در این حین شرکت General Recard نیز محتاطانه بسیاری از تک‌نوازی‌های مورتون را روانه‌ی بازار نمود اما بعلت رکود بازار و جفت شدن این روند با نارضایتی و ناپذیرا بودن عموم مردم از آثار، موفقیت‌های او رو به محو شدن می‌رفت. در سال 1945 که هنوز موسیقی در ذهن تولید‌کننده‌ی او حیات داشت، تصمیم گرفت به لوس‌آنجلس تغییر مکان دهد زیرا تصور می‌نمود که می‌تواند سلامتی و جوانی شغلش را در آنجا بازیابد. این تغییر مکان با نوشته‌های آلن لومکس بصورت زیر همراه شد:
آقای جلی‌رول: جلی‌رول بدشانس از دیار New orleans Creole و مبدع جاز.

مورتون سفرش را با ماشین Lincole فرسوده‌اش که با زنجیری کادیلاکش را می‌کشید در پیش گرفت. در بین مسیر مجبور شد به علت بارش سنگین برف ماشین Lincoln‌اش را در ایداهو بگذارد و با کادیلاکش که با انبوهی از البسه و کتاب پر شده بود به راه ادامه دهد.
مورتون سپس یک باند جدید موسیقی را که متشکل از کلید اوری، مات کری، باد اسکات، رام هال، اد گارلند بود را با خود به همراه برد.

بعد از آنکه مورتون به لوس‌آنجلس رسید، گارلد به او کمک کرد تا باند (گروه) جدیدش را در آنجا مستقر سازد و سالن ELKS را که در خیابان مرکزی واقع بود را برای مکان تمریناتشان کرایه کرد. اما در تمام این مدت شرایط فیزیکی مورتون روزبه‌روز وخیم‌تر می‌شد. او سر تمرینات مداوماً حاضر می‌شد اما هنرجوی سابقش به نام باستر ویلسون را به عنوان پیانیست در نظر گرفت. اما در زمانی که دیگر جسم مورتون پاسخ‌گوی فشارها نبود بیش از پیش ذهنش تیزتر و گیراتر از سابق عمل می‌نمود. به یاد دارم که گارلند به من می‌گفت که تنظیمات مورتون بسیار شگفت‌انگیزند. او می‌دانست که گروه‌های محوبب swing آهنگ‌های او را نیز می‌نواختند می‌شدند. قطعات King Porter Stomp و Shoe Shiners Drag روزانه از رادیو پخش می‌شوند در نتیجه با چنین شرایطی مورتون می‌خواست به باندهای دیگر شیوه‌ی صحیح نواختن قطعاتش را نشان دهد.

اما متأسفانه در آن زمان دیگر هیچ‌وقت ضبط آثارش صورت نگرفت و مورتون بعد از یک سال، در سال 1941 از دنیا رفت.
دوران طلایی موسیقی ملی ما، آخرین مخلوقات بی‌نظیر مورتون را شاهد بود، بدون آنکه خود آگاهانه متوجه آن شود.
هیچ‌گاه بعد از آن زمان فرصت آنکه به تنظیمات مورتون دست پیدا کنم برایم حاصل نشد. زیرا دست نوشته‌های مورتون در اتاق جلویی باستر ویلسون به مدت 10 سال نگه داشته شد. این دست نوشته‌ها در درون استوانه‌ی چراغ برنجی، با تکه شالی ابریشمی لوله شده بود.

باستر قول داده بود که روزی درون استوانه را بگردد و آن دست نوشته‌ها را به من تحویل دهد. من مداوماً به او متذکر می‌شدم اما هیچ‌گاه او تنه‌ای آن استوانه را نگشود و اینگونه رغبتی به تذکرات من نمی‌داد. همیشه خط تماسش قطع بود و پس از مرگش زمانی به خود آمدم که خبر رسید که بیوه‌اش «کارملیا» کلاً از شهر رفته بود. با چنین شرایطی دیگر امیدم را از به ثبت رساندن چنین دست نوشته‌های تاریخی از دست دادم که منجر شد آن آثار برای سال‌های متمادی گمشده باقی بمانند. اما در نهایت آن آثار در سال 1990 پیدا شدند، و زمانی بود که من این خبر را از مقاله‌ی فیلیپ پاستور با عنوان Dead Man Blues خواندم. 13 عدد از قطعات تنظیم شده برای باند- بزرگ به همراه جزوات انبوهی توسط بیل راسل به کلکسیون تاریخی نیو- اورلانز تحویل داده شد. ارکستری به تازگی که توسط دون واپی تشکیل شده است که 4 قطعه از ساخته‌های مورتون را در فستیوال جاز نیو- اورلانز اجرا می‌کند.

ضبط‌های شخصی مورتون کاملاً این موضوع را آشکار می‌کند که قطعاتش از نظر مفهومی بسیار مدرن می‌باشد. او در 2 عدد از قطعاتش به نام‌های «آقای جو» و «ما ELKS هستیم» نشان می‌دهد که در فرم‌های ابتدایی نوشته شده‌اند. ولی برخلاف آنها قطعه ی «آه عزیز من» حالت مفهومی و معاصری از تنظیمات swing را نشان می‌دهد و با شگفتی دیگر مشاهده می‌کنیم که در قطعه‌ی «گان- جم» دیزونانس‌ها و گام‌های شرقی کاملاً مشهود می‌باشد.
با نگاه به سبک گروه «واپی» که در نیو- اولنز تشکیل شده بود می‌توان درگیر این سؤال شد که چقدر بیشتر می‌توانست تنظیمات مدرنتر شوند اگر قطعات با یک گروه معاصر (مفهومی) نواخته می‌شد.
بسیار باعث تأسف است وقتی می‌شنویم که مورتون آخرین روزهایش را با سختی و غمناکی پشت سر گذاشته بود. او همواره سعی در بیرون کشیدن خود از شرایط تاریکی شهرت می‌کرد و از دست‌یابی به جایگاه واقعی خود در تاریخ مؤثرترین موسیقیدانان ملی از هیچ تلاشی فروگذار نبود. او مردی بود که خود را پایه‌گذار سبک جاز می‌دانست اما به سادگی از ذهن‌ها محو شد.

زمانی که او را در قبرستان کالوری در شرق لوس‌آنجلس دفن می‌کردند تنها نگین دندانش که الماس نیم قراتی بود، دیگر دیده نمی‌شد. افرادی که بدن او را با احترام حمل می‌نمودند کسانی جز اعضای گروه او نبودند و تنها مرد سفید پوستی که در مراسم عزاداری او در کلیسای کاتولیک حضور داشت، دیوید استارت از گروه شرکت ضبط مردان جاز بود. 2 تن از رهبران سیاه‌پوست پیش‌کسوت زمان او به نام‌های لینگتون و لاسن فورد در چنین مراسم عزاداری مهمی غایب بودند. زیرا لینگتون درگیری با کار موزیکال تأثری خود بود و لانس فورد نیز در کاسا مانانا به همراه گروهش اجرا داشت.

قبر مورتون در قسمت سراشیبی چمن‌زار قبرستان قرار دارد و برای مدتی طولانی بی‌نشان و بی‌توجه از ذهن دنیای موسیقی در انزوا قرار گرفت 9 سال بعد تقریباً قبر از رویش علف‌های هرز کاملاً پوشیده شده بود. زیرا مبلغی به قبرستان برای نگهداری از قبر داده نمی‌شد.
در اوایل سال 1940 اعضای گروه «اجتماع جاز» تصمیم به جمع‌آوری پول برای سفارش سنگ قبری مرمرین و مبلغی نیز برای نگهداری قبر، در نظر گرفتند. به این منظور تأتر می‌نارد در بلوار واشنگتون در 30 سپتامبر 1950 برای اجرای کنسرت خیریه رزرو شد.

از خوانندگان بلوز مانند مونه مور داوطلب برای اجرای کنسرت شد. آلبرت نیکلاس، زوتی سینگلتون و جو سولیوان نیز شرکت کردند. جانی لوکاس جوان- نوازنده‌ی ترومپت همچنین اعلام هر گونه خدمتی در این زمینه نمود. برای اطمینان از جمع‌آوری حداقل 60 سنت بلیط ورودی گروه تیل گیت را که برنده‌ی شرکت ضبط چنجر بودند را دعوت به همکاری کردند.
من به همراه باب کریستی که مدیر و معاون SCHJS- برنامه‌ای رادیویی که هفته‌ای اجرا می‌شد- بودیم از این فرصت استفاده کرده و کنسرتی را که پیش رو داشتیم را تبلیغ کردیم. در ابتدا فروش بلیط‌ها به کندی پیش می‌رفت اما در اواسط سپتامبر می‌دانستیم که سالنی پر خواهیم داشت.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر