دانلود تحقیق داستان کوچه ی بی نام فایل ورد (word)
دانلود تحقیق داستان کوچه ی بی نام فایل ورد (word) دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است
فایل ورد دانلود تحقیق داستان کوچه ی بی نام فایل ورد (word) کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه و مراکز دولتی می باشد.
این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است
توجه : در صورت مشاهده بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی دانلود تحقیق داستان کوچه ی بی نام فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد
بخشی از متن دانلود تحقیق داستان کوچه ی بی نام فایل ورد (word) :
بخشی از فهرست دانلود تحقیق داستان کوچه ی بی نام فایل ورد (word)
فهرست
عنوان صفحه
کوچه بی نام 4
تحلیل داستان 10
شرح حال سید محمد علی جمال زاده 11
نگاهی کلی به زندگی جمال زاده 15
آثار جمال زاده 17
فهرست منابع 18
کوچه بی نام
در ایران ما بر عکس فرنگستان که امروز دیگر مردم شهر نشینش عموما اجاره نشین هستند اغلب خانواده ها پشت اندر پشت در همان شهر و همان محله و همان کوچه و همان خانه بزرگ شده همانجا نشو و نما ی یافته اند در شهرهای فرنگستان اهل یک محله که جای خود دارد ولی حتی مردم یک کوچه و یک گذر و از آن هم بالاتر حتی سکنه طبقات مختلفه یک عمارت و همسایگان دیوار به دیوار اصلا همدیگر را نمی شناسند. در ایران بر عکس قضیه به طور کلی طور دیگر است و از آنجایی که مشت نمونه خروار است میخواهم قصه کوچکی را که خانواده خودم در آن منزل داشت به طور مختصر برایتان نقل کنم تا تصدیق فرمایید که تفاوت از زمین تا آسمان است.ما در تهران در کوچه بن بست کوتاه و باریکی منزل داشتیم که هر چند اسم معین و مشخصی نداشت ولی هر یک شش خانواری که در آن منزل داشتند به موقع و بی موقع سعی داشتند که نام رئیس و بزرگ خود را بر آن ببندند.کوچه آجرفرش نسبتا پاک و پاکیزه ای بود و تا کی (و یا به قول عوام درخت انگوری ) که از قدیم الایام در خانه ما در پای دیوار پشت کوچه نشانده بودند به دو طرف دیوار نصب بود همین که وارد این کوچه می شدید بلافاصله دست چپ خانه اول خانه استاد نوروز بود. مرد نازنینی بود و کمرچین و سرداری پوش با کلاه پوستی طاسی شکمدار. چند قدم پایین تر دست راست می رسیدیم به خانه عمو باقر ترک معروف به عمو ترکه. عمو ترکه مردی بود باند قد و لباده پوش وصامت و تسبیح به دست در یکی از دالان های بی شمار تیمچه حاجب الدوله دکان خرازی مختصری داشت. پسر ارشد عمو ترکه حسن آقا که با ما بچه های سر و پا برهنه همبازی بود یک دفعه وبی مقدمه بنای قد کشیدن را گذاشت و صدایش دو رگه شد و دیلاغ و نره غول غریبی ازآب درآمد وطولی نکشید که بااین قد درازدرنظر ما کودکان خردسال یاجوج و ماجوجی حکم عوج بن عنق را پیدا نمود و به همین ملاحضه مجبور بودیم از او حساب ببریم وحرفش را گوش بدهیم . عمو ترکه دختر سر و مرو گنده ای هم داشت رقیه نام که مقارن همان اوقات به شوهر رفت. پس از عبور از خانه عمو ترکه میرسیدند به خانه ما . ما در آن کوچه تنها خانواده غریب و تازه وارد بودیم ولی همان طور که تقریبا پنجاه سال پیش یکسره از اصفهان بدان خانه وارد شدیم هنوز هم هرچند پدر و مادر و چند تن از برادرانم رخت به عالم بقا کشیده اند بقیه السیف خانواه تمام و کمال از نرینه و مادینه همه در همان خانه و همان لانه منزل و ماوی داریم و عمری است که اهل کوچه سایه لطف و بیگا نگی خود رابر سر ما انداخته ما را نیز از خود شناخته اند. خانه چهارم روبروی خانه ما خانه حاج شیخ مرتضی سقط فروش بود . حاج شیخ مردی بود عمامه شیر و شکری به سر با قدی متوسط و ریش توپری که همیشه از برکت رنگ و حنا مثل پر کلاغ سیاه بود. در دالان سرای امیر دکان سقط فروشی داشت و ضمنا اگر پایش می افتاد دلالی هم می کرد. گوش عیالش سنگین شده بود و پسرش فضل الله هم از همان دوره بچگی و گهواره خوابی که سرش به سنگ حوض خورده و جزئی اختلال حواس پیدا کرده بود ، با این همه حاج شیخ مرد
کلمات کلیدی :
» نظر