پروژه دانشجویی مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بینهایت در ریا

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بینهایت در ریاضییات معاصر فایل ورد (word) دارای 17 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بینهایت در ریاضییات معاصر فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بینهایت در ریاضییات معاصر فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریة بینهایت در ریاضییات معاصر فایل ورد (word) :

حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریه بینهایت در ریاضییات معاصر
حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریه بینهایت در ریاضییات معاصر

از لحاظ علم ریاضی هنوز تعبیر و تفسیر صحیحی از لایتناهی در دست نیست. علّت این نقص در ریاضیات از این بابت است که محدود نمی‌تواند وصف نامحدود نماید. از تعبیرهای بسیار زیبایی که از بی‌نهایت شده است و هنوز علم ریاضی نیز نتوانسته از لحاظ نظری آن را تطبیق نماید ، تعبیری است که در رساله شریفه صالحیّه توسط حضرت نورعلیشاه ثانی آمده است. می‌فرمایند: «لایتناهی دوایر است و مرکز نقطه است و دایره نقطه جوّاله موهومه است» .

این تعبیر از دیدگاهی می‌تواند بر این مصداق قرار گیرد که حرکت از مبداء صفر شروع و به لایتناهی که می‌رسد رجوع به مبدأ صفر می‌کند. چون خصوصیّت هر نقطه روی دایره، آن است که مبدأ حرکت و مقصد آن بر روی هم واقع است. تعبیری عرفانی از این موضوع به معنی این است که مبداء و معاد (محل عود و برگشت) بر هم قرار دارند. هُوَ لْمَبْدأُ وَ هُوَ لْمَعادْ.

از لحاظ ریاضی این نتیجه را می‌توان برداشت نمود که صفر بر بینهایت منطبق است. اگر چنین باشد پس مجموعه اعداد که ظهور دارند و بین صفر و بی‌نهایت واقع‌اند کجا می‌توانند قرار بگیرند. زیرا که هر وقت از صفر دور شویم به بی‌نهایت نزدیک و هر وقت به سمت بی‌نهایت می‌رویم از صفر دور می‌شویم. پس بُعد و قُرب از صفر و بی‌نهایت وقتی منطبق بر هم هستند چه معنایی می‌یابد؟ در دایره از دو مسیر از مبدأ می‌توان به معاد که به معنی همان محل بازگشت است رسید. در مسیر اوّل اگر حرکت اتّفاق نیافتد مبدأ بر مقصد منطبق است ولی وقتی حرکت و سیر پیش آمد باید دور لایتنهاهی زده شود تا از مبدأ به معاد رسید.

نقطه مبدأ در ریاضیات به صفر تعبیر می‌شود و از صفر به بی‌نهایت لزوماً احتیاج به تکثیر عدد مبدأ دارد. ولی هر مضربی از صفر، باز صفر است؛ پس صفر از خود نمی‌تواند تکثیر یابد، کیفیت صفر از لحاظ علم اعداد قابل وصف نیست چون همانند بحر بی‌کران لا می‌ماند که با هر عددی همراه و پنهان است و با هر عددی جمع می‌شود و در هر عددی هست ولی در مقدار آن عدد اثر و تأثیری ندارد. در هر عددی ضرب شود باز خودش (صفر) می‌شود.

با هر عددی و در هر عددی هم هست ولی در اختفاء و پنهان می‌باشد. صفر را از لحاظ عرفانی می‌توان به ذات اقدس تعبیر نمود که نه قابل وصف است و نه قابل درک. و در عَمی مطلق است. در قرآن کریم به این وجود گاه با کلمات «هُوَ» یا «هُ» که ضمائر اشاره به مغایب است اشاره می‌شود. گرچه این قالب عمومیّت تام ندارد زیرا که ظرف کلام کفایت تمام بیان را نمی‌کند و در بسیاری از آیات با استفاده از این ضمائر، اشاره به الله نیز شده که اسم اعظم و مظهر ذات (هو) است.

به عبارتی هر وقت منظور اشاره به ذات الله است هو استفاده می‌شود و هر وقت غرض اشاره به ظهور ذات است الله بکار برده می‌شود. در آیه هُوَ للهُ اَحَد اشاره به ذات الله است و هُوَ لاَوَّلُ وَ لاخِرُ وَ لظّاهِرُ وَ لْباطِنُ اشاره به ظهور ذات در الله دارد.

برگردیم به اعداد بین صفر تا بی‌نهایت. در اشراق دیگری می‌فرمایند «تکثیر عدد مبدأ از واحد است» . با ظهور صفر در عدد یک که به اصطلاح ریاضیدانان منشأ اعداد طبیعی است کلیه اعداد که تعداد آنها بی‌نهایت است وجود پیدا می‌کنند. به عبارت دیگر «یک» مظهر «صفر» است در مجموعه اعداد. از لحاظ عرفانی می‌توان عدد یک را ظهور ذات در اسم اعظم دانست.

یا به عبارت دیگر عدد یک الله است که خلقت تمام اعداد از اوست که اَلْحَمْدُللهِ لَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ و ربّ است که فرمود رَبَّکُمْ لَّذی خَلَقَکُمْ مِنْ نَفْسٍ واحِدَهٍ وَ خَلَقَ مِنْها زَوْجَها وَ بَثَّ مِنهُما رِجالاً کَثیراً وَ نِساءً و فرمود ذلِکُمْ للهُ رَبُّکُمْ لا اِلهَ اِلاّ هُوَ خالِقُ کُلِّ شَئٍ و فرمود اِنَّ رَبَّکُمُ للهُ الَّذی خَلَقَ السَّمواتِ وَ الاَرْضَ . این تعبیر را می‌توان به این نحو بسط داد که ذات صفت ندارد اگر صفت می‌داشت قابل وصف می‌شد، پس خلقت مربوط به اسم اعظم است. یا در بیان این مقاله «صفر» خالق نیست بلکه خلقت از «یک» منشعب می‌شود.

یکی از معانی خلق شکل دادن یا تغییر شکل دادن است و «یک» می‌تواند اعداد را شکل دهد یا تغییر شکل دهد با هر عددی جمع شود آن عدد را به سمت بینهایت که به تعبیر مذکور منطبق بر صفر است نزدیک خواهد گرداند. «یک» همان ربّی است که انسان را از مبدأ ذات به سمت معاد ذاتی خود می‌برد و این رب همان پرورش دهنده یکتا و واحد و «یک» است

. یک از لحاظ ریاضی منشاء اعداد طبیعی است و خود اوّلین خلقت است یا به بیان دیگر اوّلین شکل گرفته. و خود خالق باقی اعداد است و به بیان دیگر شکل دهنده همه اعداد است و بسیاری از فلاسفه قدیم «یک» را عدد نمی‌شمردند و تعدد واحد را اعداد می‌دانستند. «یک» منشاء سایر رشته‌های اعداد موهومی، مختلط، حقیقی، صحیح، اصم، گنگ، و قس علیهذا است.

در هندسه صفر به نقطه تلقی می‌شود و حرکت آن ظهور خط است و تمام صور از خط خلق شده. در حساب جهت رسیدن به بی‌نهایت به معنی منفی و مثبت بی‌نهایت، حدّ چپ و حدّ راست تعریف می‌شود که قابل تطبیق با قوس صعود و قوس نزول است. تطبیق واژه‌های «هو» و «الله» با «صفر» و «یک» بسیار می‌تواند فراتر از مواردی باشد که در اینجا آورده شد و تا این مقدار اکتفاء می‌شود. حال برگردیم به موضوع اصلی این مقاله که از مبدأ «صفر» چگونه حرکت آغاز و از «یک» و جمع اعداد عبور و آخرالامر آن در بینهایت بر «صفر» برمی‌گردد.

قبل از این موضوع لازم است ببینیم که «خود» از کجا پیدا شد. با تفکّر و سیر در گذشته خود در می‌یابیم که موجودی به نام «من» در هنگام جنینی خلق شد. وجود جنین قبل از تولّد در جوهر خاک و گیاه و حیوان بود که از صلب پدر در بطن مادر به هم رسید و از جوهر خاک و گیاه و حیوان تغذیه و رشد نمود. پس خلقت جنین از عدم نبود بلکه از مواد دیگر بود که تغییر شکل پیدا کرد. با اجتماع سلولهایی که هر کدام جان مجزائی داشتند موجود جدیدی به نام «خود» ناگاه با دمیدن نفخه‌ای از عدم خلق شد. موهوم «خود» وجود پیدا کرد و در هیکل جنین رشد نمود. «خود» خلقت جدیدی بود که آمیخته به حقیقت «حق» جنین گردید. «خود» موهوم مجازی بود که با «حق» حقیقی جنین ممزوج شد. حق و حقّانیَت با «حق» ممزوج در جنین بود ولی «خود» انانیّت صرف و طاغوت وجود بود که مرکب «حق» (جنین) را غاصبانه غصب کرد و «خود» بر جای او نشست.

چنانچه این «خود» از مغصب پیاده شود و مالک حقیقی را بر جای نشاند «حق» را بر مرکب تن نشانده است. لذا نفی «خود» تنها راه اثبات «حق» است و هنگامی که «خود» مسلط بر کشور تن است انسان کافر است. چون کفر به معنای پوشش است و «حق» بر او پوشیده و پنهان است. کفر به معنی دیگر پرستش «خود» توسط «خود» است. وقتی خلع و لبس شروع و حرکت آغاز شد

کفر تبدیل به شرک می‌شود که هم خودپرست و هم خداپرست می‌شود که دوپرستی است. اگر خلع و لبس ادامه یابد و نفی «خود» سبب اثبات «حق» در وجود شود فناء از «خود» و «بقاء» به «حق» پیش می‌آید. در مرتبه‌ای که فناء تام از «خود» در گرفت بقاء تام به «حق» متحقق است و این مرحله را توحید گویند.
که یکی هست و هیچ نیست جز او وحده لا اله الاّ هو
پس اگر تمام اله را نفی کرد به لا اله خواهد رسید و لا اله نفی اله «خود» است و اثبات الا الله که فرمود: لا اِلهَ اِلاّ لله.
می‌فرمایند : «نور وجود از مقام نقطه تنزّل و سعه به هم رسانید تا به عالم طبع رسید منتشر و مخفی گردید چون قاعده مخروط، و از او ظلّی افتاد مخروطی و رفته رفته نور وجود ضعیف شد تا به نقطه هیولی و مادّه المواد رسید و این شکل برای خیال مُقَرِّب است. و در برگشت از خط جماد و نبات و حیوان و انسان سیر بر عالم مثال نماید تا به اوّل برگردد، صورت دائره گردد دارای قوس نزول و قوس صعود».

درقوس نزول به اصطلاح ریاضیات حرکت همانند حدّ چپ است و در قوس صعود بازگشت از هیولی به نور به مشابه حدّ راست است. همینطور می‌فرمایند: «نقطه بدور خود گشت به نقطه برگشت خطی احداث کرد فقط نقطه بود، همه از وهم توست از سرعت سیر، که نقطه دائره است از سرعت سیر تجدد هست نماید چون دائره شعله جوّاله و خط قطره نازله» .
در دعایی منصور حلاج فرمود:
بِیْنی وَ بَیْنَکَ إنیِّنی یُنازِعُنی فَارْفَعْ بِلُطْفْ إنیِّنی مِن الْبَین
مائی ما چون شد عدم شد موجها بحر قدم منصور وقتم دمبدم گویم انا الحق برملاء

مسیر خلع و لبس از ظهور یک امکانپذیر است، که فرمود: اللهُ وَلیُّ لُّذینَ امَنوُا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ اِلیَ النّوُرِ پس برای نفی «خود» مقراض «لا» لازم است. می‌فرمایند: «اگر در مظهری تجلّی دیدی به همان مظهر دل بند شو که این محدود ترا به نامحدود رساند و این شرک ترا موحد نماید و این پابندی از علایق خلاصت فرماید، ظاهرش بت معنی او بت شکن است» . مقراض «لا» وجود رب یا همان واحد است. هم حیات دهنده (یُحیی) و هم میراننده (یُمیت) است. در مأمن او بودن خروج از تاریکیها به نور است یا خروج از «خود» به «حق» است.
ز بس بستم خیال تو، تو گشتم پای تا سر من تو آمد خرده خرده، رفت من آهسته آهسته

در این مسیر گاهی «خود» را در محضر «حق» می‌بیند، گاهی «خود» را در حضور «حق» می‌بیند. در مرحله‌ای حلول اجتناب ناپذیر می‌نماید که حالّ (فرود آینده) در محلّ (فرودگاه) حلول (فرود) می‌کند و سالک «حق» را در «خود» می‌بیند و این مرحله هنوز شرک و دوپرستی است زیرا هم «حق» و هم «خود» را می‌بیند و چاره‌ای از آن نیست. جلوتر به اتّحاد می‌رسد که »حق» را با «خود» و «خود» را با «حق» می‌بیند که:
اَنَا مَنْ اَهْوی وَ مَنْ اَهْوی اَنَا نَحْنُ رُوحانِ حَللْنا بَدَناً
و:
من با تو چنانم ای نگار یمنی خود در غلطم که من توام یا تو منی
مجنون سلام الله علیه فرمود:
من کی‌ام لیلی و لیلی کیست من ما یکی روحیم اندر دو بدن
تا نفی مطلق «خود»، شرک نسبی وجود دارد تا آنجا که لا اله مطلق در وجود حاصل شود و الاّ الله در وجود نماند که مقام توحید گویند. تمام مراحل توحید از توحید افعالی و توحید صفاتی و توحید ذاتی همه مراحلی از سیر «خود» به «حق» است. هر وقت مشاهده نمود که شکسته بست عالم «حق» است و «خود» مؤثّر نیست به توحید افعالی می‌رسد که معرفت «حق» به جبّاریت است. هرگاه همه صفات را از «حق» دید به توحید صفاتی رسیده و هرگاه ذات اشیاء را ذات «حق» دید به توحید ذاتی رسیده است.

بلعکس نفی «یک» استدراج است که فرمود: وَ لَّذینَ کَفَرُوا اَوْلِیاؤُهُمْ لطّاغوُتِ یُخْرِجوُنَهُمْ مِنَ النّوُرِ اِلیَ لظُّلَماتِ . در مأمن او نبودن خروج از نور به تاریکیهاست که خروج از «حق» به «خود» است.
پس منظور از تمام اعمال عبادی نفی «خود» و اثبات «حق» است. اگر «خود» نفی شد «حق» اثبات می‌شود و اگر عملی منجر به نفی «خود» شد منجر به اثبات «حق» می‌شود و در غیر این صورت «حق» ناپدید و «خود» در کفر خود پنهان می‌گردد. که فرمودند: «عبادتِ مقرِّبِ جان به جانان اطاعت و اهتمام بطاعت و بیرون آمدن از خودیت است» .

در بررسی قرآن و انجیل و تورات و کتب عرفانی و دستورات انبیاء و اولیاء و اوصیاء الهی به نتیجه‌ای برمی‌خوریم که آن حرکت از خود به خدا می‌باشد. تمام دستورات عبادی می‌توانند حول و حوش این حرکت تعبیر و تفسیر شوند. خلع و لبس مراحل این حرکت است، که در هر مرتبه بخشی از خودیت را فانی و سهمی از حقیقت را در وجود انسان باقی می‌سازد.

به عبارت دیگر کلیه مراحل از فناء «خود» تا بقاء به «حق» همه با خلع مرتبه ادنی و لبس مرتبه اعلی همراه است. ابتدای این حرکت و سیر از خودیت محض شروع و به حقیقت محض پایان می‌یابد. گرچه خودیت محدود و حقیقت لایتناهی است. بیعت فروختن «خود» به «حق» است، دعا خواستن «حق» است، ذکر یاد «حق» است، فکر نظر کردن بر «حق» است، نماز فراموشی «خود» به «حق» است

، روزه نفی مشتهیات «خود» است، خمس و زکات نفی مالکیت «خود» است، حج به دور «حق» گردیدن است، جهاد تلاش در نفی «خود» است و امر به معروف امر کردن «خود» به «حق» و نهی از منکر نهی کردن «خود» از غیر«حق»، تَوَلّی نزدیک شدن به «حق» و دوری از «خود» و تبّری دوری از «خود» و نزدیک شدن به «حق» است.

تمام صفات حسنه که حد تعادل صفات از افراط و تفریط آنان است در مسیر حرکت از «خود» به «حق» پیدا و متمکّن می‌شوند که معنای دیگری از مراحل تخلیه و تزکیه و تحلیه و تجلیه می‌باشند. چون به تدریج در وجود سالک «حق» جایگزین «خود» می‌شود لذا صفات رذیله که منبعث از «خود» است به تدریج از بین رفته و صفات حمیده که منبعث از «حق» است بروز می‌یابند.

در انتهای سفر از «خود» به «حق» نفی مطلق «خود» و اثبات مطلق «حق» قرار دارد. اگر نفی خود منجر به فناء شد وحدت رخ دهد که خواجه نصیرالدّین محمّد طوسی فرماید: «در وحدت سالک و سلوک و سیر و مقصد و طلب و طالب و مطلوب نباشد، کُلُّ شَئٍ هالِکٌ اِلاّ وَجْهَهُ و اثبات این سخن و بیان هم نباشد و نفی این سخن و بیان هم نباشد، و اثبات و نفی متقابلانند و دوئی مبدأ کثرت است آنجا نفی و اثبات نباشد و نفی نفی و اثبات اثبات هم نباشد و نفی اثبات و اثبات نفی هم نباشد و این را فناء خوانند که معاد خلق با فناء باشد همچنان که مبدأ ایشان از عدم بود: کَما بَدَاَ کُمْ تَعُودونَ »

. و فرمود کُلُّ مَنْ عَلَیْها فانٍ وَ یَبْقی وَجْهُ رَبِّکَ ذوُالْجَلالِ وَ الاِْکْرامِ و وجه پروردگار ما باقی و ساری است و به هر سو روی آوری – حتّی به سوی خود- روی او بینی که: اَیْنَما تُوَلّوُا فَثَمَّ وَجْهُ للهِ .

زیرنویس:
1 البتّه در فیزیک جدید این مسئله تحت عنوان کجی فضا(distortion of space) مطرح است.
2صالحیّه، اشراق 2
3 سوره توحید، آیه 1 او خدای یگانه است.
4سوره حدید، آیه 3 اوست اوّل و آخر و ظاهر و نهان.
5 صالحیّه، اشراق 9

6 سوره انعام، آیه 1 ستایش الله را که آسمانها و زمین را خلق کرد.
7 سوره نساء، آیه 1 ربّ شما کسی که شما را از نفس واحد خلق کرد و از او جفتش را خلق کرد و از آنان مردان بسیار و زنان گسترانید.
8 سوره انعام، آیه 102 این است الله رب شما، نیست خدایی جز او آفریننده همه چیز.
9 سوره اعراف، آیه 54 همانا ربّ شما الله است که آسمانها و زمین را خلق کرد.
10 صالحیّه، توحید 16
11 آتش گردان.
12 صالحیّه، توحید 37

13 سوره بقره، آیه 257 الله ولی کسانی است که ایمان آوردند. خارج می‌کند آنها را از تاریکیها به نور.
14 صالحیّه، حقیقت 488
15 سوره بقره، آیه 257 آنان که کفر ورزیدند اولیاء آنها طاغوت است که خارج کند آنها را از نور به تاریکی.
16 صالحیّه، حقیقت 555
17 سوره قصص، آیه 88 هر چیزی نابود است جز روی او.
18 سوره اعراف، آیه 29 بدانسان که آغازتان کرد برمی‌گردید.

19 اوصاف الاشراف، خواجه نصیرالدّین محمّد طوسی، چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، 1369، صفحه 101
20 سوره رحمن، آیات 27-26 هرکسی بر آن است که فانی است و پاینده است روی پروردگار تو صاحب جلال و بزرگواری.
21 سوره بقره، آیه 115 به هر سو که روی آرید همان جاست روی او.

حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریه نسبیت در فیزیک معاصر
حضرت نورعلیشاه ثانی و نظریه نسبیت در فیزیک معاصر

مقدمه

عرفان از قدیم الایام در طریقت همه ادیان الهی وجود داشته. ادیانی که قدیمی‌تر از ظهور حضرت محمّد (ص) تعلیم اسلام می‌دادند نیز از همین بُعد مربیان عرفان بوده‌اند و تربیت را از اسلام (به معنی تسلیم) به رب آغاز می‌کردند. بررسی عرفان ادیان باستانی از دیدگاه غربیان در زمان حاضر با اهمیت تلقی می‌شود و علّت این امرتطبیق بیانات ارباب عرفان با یافته‌های علوم جدید بالاخص فیزیک نوین می‌باشد. توجّه به آئین هندو یا مذهب برهما، مذهب بودا و آئینهای کنفسیوس و لائوتسو در چین و بسیاری از طریقتهای دیگر که در سرتاسر شرق زمین گسترده‌اند

وقتی آغاز شد که بارقه‌ای از فیزیک جدید امکان قبول نظریات شهودی عرفا را از دیدگاه عقل مادرزاد قابل بررسی دانست. لذا متون زیادی نگارش شد تا بیان نماید که آری گفته‌های عرفای مشرق زمین از کنه ناپیدایی آمده که پس از قرنها بررسی علم با چشم بسته و عصازنان به دنبال آن می‌گردد. آئینها و مذاهب و طریقتهای فوق حاوی همان پیامی هستند که پس از حداقل ده قرن بعد از آنها توسط حضرت محمّد بی‌سواد گفته شد و همچنان در چهارده قرن بعد نیز به بیان و قلم اهل معرفت و عرفای اسلام مطرح گردید.

گرچه همه وصف یکی نموده‌اند ولی شرح نامه‌ها به تفاوت ذوقها وسلیقه‌ها بوده است. یکی از این کلام کتاب بی‌نظیر صالحیّه( ) تألیف حضرت نورعلیشاه ثانی است که محتوی متجاوز از یکهزار مطلب است که زوایای مختلف جهان‌بینی عرفان اسلامی را عرضه می‌دارد. یک مطلب از این مجموعه را اینجا باختصار بررسی خواهیم کرد که همان نظریه‌ای است که در فیزیک معاصر به نام «نظریه عمومی نسبیت» شناخته می‌شود.

کاپرا( ) در کتاب «تائوی فیزیک» در همانندیهای فیزیک معاصر و تصوّف مشرق زمین کاوش زیادی نموده و بسیاری از نظریه‌های فیزیک نوین را با تصوّف و عرفان شرق مقایسه نموده است. منجمله این مقایسات تطبیق «نظریه نسبیت» آلبرت انیشتن است. وی مصادیقی از جهان‌بینی عرفای مشرق زمین در مطابقت با «تئوری نسبیت خاص» بدست می‌آورد ولی «تئوری عمومی نسبیت» را نمی‌تواند در فرمایشات عرفا بیابد. لذا در این مقاله به این موضوع می‌پردازیم.
بر اساس نظریات فیزیک کلاسیک فضای سه بعدی اطراف ما مستقل از اجسام مادی محتوی آن بود و از طرفی زمان نیز چون بُعدی مجزا ومستقل از جهان مادّی تعریف می‌شد. طرح نظریه نسبیت خاص و نظریه عمومی نسبیت توسط آبرت انیشتین این دیدگاه مستقل زمان و فضا را به نحو چشمگیری تغییرداد.

نظریه نسبیت خاص

نظریه نسبیت خاص بر این مبنی استوار است که کلیه ا ندازه‌گیریهای زمانی و مکانی نسبی هستند و عامل ایجاد این نسبیت سرعت نور است. فرض کنید فردی شیئی را می‌نگرد نور فاصله بین شئ و چشم بیننده را با سرعتی حدود 300000 کیلو متر در ثانیه طی می‌کند و در زمان کمی به چشم بیننده می‌رسد. حال فرض کنید این بیننده باسرعت بسیار زیاد در حال حرکت و دور شدن از شئ باشد در این حالت زمان بیشتری طول می‌کشد تا نور حرکت کرده از شئ به چشم بیننده برسد.

بدین ترتیب مشاهده یک رویداد برای بیننده‌های که در سرعتهای متفاوت در حرکت هستند در زمانهای مختلف اتّفاق می‌افتد. البتّه این اختلاف در سرعتهای معمولی بسیار کم و غیر قابل تمییز است

ولی هنگامی که سرعتها به سرعت نور نزدیک شوند با اهمیت خواهند شد. لذا اندازه‌گیریهائی که متضمّن فضا (به معنای سه بُعد «بالا و پائین»-«چپ و راست»-«جلو وعقب» مکان) و زمان هستند معنای مطلق خود را از دست می‌دهند

. ارتباط موجود میان فضا و زمان در ستاره‌شناسی به دلیل فاصله‌های زیاد بخوبی شناخته شده است. نور فاصله بین خورشید و زمین را حدوداً در هشت دقیقه می‌پیماید لذا هرلحظه که به خورشید بنگریم وضیعت هشت دقیقه قبل او را می‌بینیم و با تلسکوپهای قوی مرز کائنات را در سیزده میلیارد سال پیش مشاهده می‌کنیم . یعنی نور هائی که در سیزده میلیارد سال پیش حرکت کرده‌اند و الان به چشم ما می‌رسند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی پاورپوینت اثرات نور و رنگ در طراحی بیمارستان فای

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

توجه : این پروژه به صورت فایل power point (پاور پوینت) ارائه میگردد

 پروژه دانشجویی پاورپوینت اثرات نور و رنگ در طراحی بیمارستان فایل ورد (word) دارای 11 اسلاید می باشد و دارای تنظیمات کامل در Power Point می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل پاور پوینت پروژه دانشجویی پاورپوینت اثرات نور و رنگ در طراحی بیمارستان فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است


لطفا به نکات زیر در هنگام خرید

دانلودپروژه دانشجویی پاورپوینت اثرات نور و رنگ در طراحی بیمارستان فایل ورد (word)

توجه فرمایید.

1-در این مطلب، متن اسلاید های اولیه 

دانلودپروژه دانشجویی پاورپوینت اثرات نور و رنگ در طراحی بیمارستان فایل ورد (word)

قرار داده شده است

 

2-به علت اینکه امکان درج تصاویر استفاده شده در پاورپوینت وجود ندارد،در صورتی که مایل به دریافت  تصاویری از ان قبل از خرید هستید، می توانید با پشتیبانی تماس حاصل فرمایید

3-پس از پرداخت هزینه ، حداکثر طی 12 ساعت پاورپوینت خرید شده ، به ادرس ایمیل شما ارسال خواهد شد

4-در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل اسلاید ها میباشد ودر فایل اصلی این پاورپوینت،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد

5-در صورتی که اسلاید ها داری جدول و یا عکس باشند در متون زیر قرار داده نشده است


بخشی از متن پروژه دانشجویی پاورپوینت اثرات نور و رنگ در طراحی بیمارستان فایل ورد (word) :

اسلاید 1 :

تحقیقات و نتایج

در ژوئن 2005 کالج فلوز (Fellows) از موسسه امریکایی معماران به اهمیت یک

دستیابی مبتنی بر شواهد در طراحی بیمارستان با مقرر کردن فلوشیپ دوساله لتروب برای

یک تیم سه جانبه متشکل ازیک شرکت عملی معماری (شرکای معمار چونگ

 Chong Partners Architecture)، یک سیستم مراقبت بهداشتی

 (Kaiser Permanente) و یک گروه تحقیقاتی دانشگاهی (دانشگاه کالیفرنیا

 University of California,Berkeley) اعتراف کردند. این تیم اثرات نور و رنگ را

 بر نتایج سلامتی بررسی می کرد تا داده های جامدی را فراهم کند تا معماران و مدیران

 بیمارستانها بتوانند به صورت بالقوه از آن برای تصمیمات مطالعه شده ای درباره محیط

بیمارستان استفاده کنند.
ضروری ترین قسمت این تحقیق تنظیم شده که در نیمه سال 2007 کامل شود.تحقیق از

 2 کوشش تحقیقی عمده تشکیل می شود، یکی از آنها یک مطالعه داده های اساسی وسیع در

 ارتباط با خواص طراحی اتاق، بازدیدهای بیمار و سابقه پزشکی بیمار در 30 بیمارستان

است.

اسلاید 2 :

نکته برجسته، بسیاری داده های اساسی است که به اعتبار نتایج می افزاید. دومی یک تجربه  آزمایشگاهی است که ادراک و پاسخ های فیزیولوژیکی به نور را کنکاو می کند، که به  دلیل ارتباط دادن خواص ویژه نور با اندازه گیری های فیزیولوژیکی مشخص کنند نتایج  سلامت حائز اهمیت است.
بسیاری از مقالات مطبوعاتی و آنالیزهای پیشرفته تری که دربردارنده تحقیقات روشنایی  و رنگ هستند اخیرا چاپ شده است. در مجموع، اینها همه ارتباط جذاب بین نور و  سلامت را مشخص می کنند. وفور داده های تجربی از تحقیقات پزشکی موضوع پاسخ  های فیزیولوژیو رفتاری به روشنایی الکتریکی، روشنایی روز و جهت گیری نسبت به  خورشید را روشن می سازد.
چه چیزهای مطمئن و مشخصی درباره روشنایی و سلامت می دانیم که یک مدیر  بیمارستان بتواند از آن برای تصمیم گیری در مورد امکانات استفاده کند؟ به طور ایده  آل، طراحان ممکن است رهنمون هایی در شدت، طیف، تنظیم زمان، و کنترل ها  بخواهند. متاسفانه تحقیقات هنوز شواهد کافی برای آن سطح از راهنمایی های قطعی  فراهم نکرده است.
شوایتزر و همکاران نتیجه گرفته اند که بیشترین تحقیقات مرتبط بر روی تعداد محدودی  از تنظیمات متمرکز شده اند و زمینه کافی برای طرح رهنمون هایی برای عناصر  فیزیکی یک محیط شفا بخش مطلوب ندارند. اگرچه تعداد زیادی تحقیقات مرتبط وجود  دارد، در حالیکه مستقیما کاربردی نیست، ولی نشانه های قوی از اینکه چه کیفیت هایی  مهم هستند، چرا و با چه اثری فراهم شده است.

اسلاید 3 :

اثرات نور و رنگ در بهبودی بیماران

مسئله ای که بدان بی توجهی می شود، معنای بیولوژیکی نور و تاثیر نورآفتاب درامر

   بهبودی است. همچنین در بستری های طولانی در بیمارستان ها وجود نورهای خاصی

  ضروری است تا وظایف متابولیکی و گردش خون به درستی انجام پذیرد. کسانی که این  گونه

 محیط ها را طراحی می کنند، باید از اثرات بیولوژیکی نوراطلاع داشته باشند. نمایش ناگهانی

 نورسبب تحریک غدد فوق کلیوی می شود. ممکن است در این موارد از گردش روز و شب

الهام گرفته و مشابه نور طبیعی را ایجاد کرد. همچنین نورهای متصل به سقف و تیرهای مشبک

 و جنس وجزئیات آنها بررسی شوند. جاسازی وسایل گرمایی و سرمایی و مشخصات ضربه گیر در

دیوارها و جعبه های نگهدارنده مخصوص دستگاه های مختلف پزشکی و اتصالات مخصوص، همه از

 جزئیات داخلی هستند که رابطه تنگاتنگی با طرح معماری و حتی گاه استراکچربنا دارند. برای کم کردن

 سر و صداهای اضافی در محیط بیمارستان و سیستم های تهویه و غیره باید از قبل با مشاوره معمار

 داخلی تدابیری انجام گیرد. بنابراین می بینیم که آگاهی ازاثرات فضا، نور و رنگ در حیات اجتماعی

سلامت برای هر طراحی مهم است. این تاثیرات ممکن است سلامت را تقویت کند و ممکن است سبب

افسردگی، بیهودگی و خواب آلودگی گردد. معماران داخلی می توانند با استفاده از این آگاهی ها بهبودی را

 افزایش دهند و دسترسی به آرامش درونی را سهل تر کنند.

      کارهای هنری روی دیوارها برای تنظیم سیستم عصبی جهت انجام وظیفه مطلوبند. تاثیر رنگ های

 گرم و سرد و روشنایی مباحث وسیعی هستند. مثلاً کنتراست زیاد سبب سردرد و فشار چشم می شود.

 افزایش هوشیاری یا گیجی و حواس پرتی، احساس گذرزمان، ایجاد رابطه فرهنگی، غم افزایی یا شادی

 بخش بودن نتایج یک طراحی داخلی هستند. اطلاع از تئوری های جدید رنگ و رابطه شان با شکل

 معماری مسئله قابل توجهی است. رنگ و اثرات آن در محیط پزشکی یک بخش مهم از مطالعه تحقیقی

معمار داخلی است.

 

اسلاید 4 :

رنگ در طراحی

ما در مورد رنگ چیزهای کمتری می دانیم. دریک تحقیق 2004 توفل و همکاران 3000 نقل قول در مورد رنگ را مرور کرده اند تا نشانه هایطراحی قابل حمایتی برای به کارگیری رنگ در طراحی مراقبت بهداشتی بشناسند. آنها نتیجه گرفته اند که مقالات برای پشتیبانی ارتباط علتی بین رنگ و نتایج سلامت ناکافی است. آنها همچنین ادعا کرده اند که تاثیر رنگ بر حالت احساسی و فعالیت های رفتاری با نتایج قطعی ثابت نشده است.
اگرچه اثرات قابل اثباتی وجود دارد که رنگ می تواند بر تجربه و عملکرد افراد در محیط های خاص اثر بگذارد. به عنوان مثال، احساس فراخی می تواند توسط رنگ فراخوانده شود، اگرچه درخشانی عامل بسیار مهمتری از رنگ است.
برای طراحی بیمارستان، شاید مهمترین یافته این است که وابستگی بین رنگ و خلق وجود دارد؛ ارتباط یک به یک بین رنگ و احساس وجود ندارد ولی پیوستگی فرگرفته فرهنگی دارند، همانند ترکیب اثرات فیزیولوژی و روان شناختی فرد. همانطور که ما سعی می کنیم تنوع فرهنگی بیشتری را در بیمارستانهای خود وفق دهیم، توانایی سازگار کردن رنگ با حداقل هزینه (موثر) طوری که موافق ترجیحات فرهنگی باشد و از تابو های فرهنگی بپرهیزد، به طور فزاینده ای مهم می شود.
روند این تحقیق تولید اطلاعات است که به نوبه خود به عنوان پایه ای برای تحقیقات بعدی به خدمت گرفته می شود. طراحی خواستار بهترین اطلاعات موجود در زمان است. تحقیقات جاری تعدادی شاخص درباره طراحی رنگ و روشنایی فراهم کرده که توجه خاصی می طلبد. پاسخ ها به آن صراحتی که برخی ادعا کرده اند نیست اما شواهد کافی وجود دارد که در یک محیط بیمارستان نور واقعا مهم است.

اسلاید 5 :

nاز آنجاکه نور غذای روح است، در یک محیط درمانی که اغلب بیماران با ناراحتی های جسمی یاروحی ناشی از مشکل جسمی شان مراجعه می کنند، وجود نوری مناسب و کافی ضروریاست.

nهنگامی که در مورد رنگ یک فضابحث می کنیم، تنها به رنگ سطوح ثابت آن

 مکان یعنی دیوارها، درها و کف محدود نمی شود بلکه پالت رنگی یک محیط تمام

رنگ های به کار رفته در لوازم و سطوح را در بر می گیرد لذا برای انتخاب

لوازم دکوراسیونی و کاربردی، علاوه بر موارد لازم جهت در نظر گرفتن نوع

کاربرد آنها، به زیبایی ظاهری و رنگ شان نیز توجه کنید زیرا همان طور که

میدانید رنگ تاثیر مستقیمی بر روی روحیه افراد می گذارد. بنابراین در چنین

مکان هایی از رنگ های شاد، ملایم و آرام بخش استفاده کرده و از به کار بردن

رنگ های افسرده کننده و حتی تند صرف نظر کنید به عنوان مثال بهترین انتخاب

 برای پالت رنگی محیط های درمانی رنگ های سبز، سبزآبی، آبی کمرنگ، آبی

سبز، صورتی کمرنگ، گلبهی، کرم، لیمویی و یا تلفیقی از آنها با هم است ولی

برعکس کاربرد رنگ های بنفش، خاکستری، قهوه ای، مشکی و مانند اینها هرگز

 توصیه نمی شود .

 

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن فایل ورد (

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن فایل ورد (word) دارای 39 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله احترام به والدین از دیدگاه قرآن فایل ورد (word) :

احترام به والدین از دیدگاه قرآن

مقدمه
در مکتب اسلام در مجموع باید و نبایدها، مجموعه‏اى از حقوق بیان شده، که از آن جمله است: حقوق خدا بر انسان، و حقوق والدین (پدرو مادر) بر انسان، یکى از دقیقترین مسائلى که اسلام به آن پرداخته، تقابل این دو حق است. نحوه تعامل این دو حق، باعث بحثهاى فراوانى مى‏شود که البته این بحث در بررسى و تامل در مسئله حقوق پدر و مادر بر فرزند و وظیفه‏اى که فرزند نسبت به والدین دارد، اجتناب ناپذیر خواهد بود.

اسلام در متن کتاب خود قرآن، به صورت ویژه‏اى به وظیفه فرد نسبت به والدین پرداخته است. همچنین به این مسئله در احادیث فراوان معصومان (ع) توجه شده است. همچنین، قرآن در برخى آیات که درباره اطاعت از پدر و مادر و احسان به آنها سخن مى‏گوید، به تعامل و رابطه این اطاعت با پیروى از دستورهاى خداوند به صراحت تاکید مى‏کند، و خطوط و مرزهاى آن را مشخص مى‏نماید. در این نوشتار سعى بر آن است که وظیفه فرد نسبت به خداوند و والدین از دیدگاه قرآن و نحوه ارتباط وتعامل آنها بررسى شود.

پدر و مادر به عنوان دو انسان فداکار و زحمتکش که تمام بار مسئولیت های مربوط به تربیت فرزند را بر دوش دارند، در نزد خداوند از جایگاه منحصر به فردی برخوردار هستند به طوری که در چندین آیه قرآن کریم، بر لزوم اطاعت و تکریم آنها فرمان داده شده است و ذات باری تعالی نام آنان را در ردیف نام خود قرار داده و بر رعایت مقام و منزلت آنها تأکید نموده است. در مقاله حاضر نویسنده ضمن تشریح موضوع احترام، به پاره ای از تأکیدات قرآن درخصوص ضرورت تکریم پاسداشت مقام پدر و مادر اشاره کرده است که اینک با هم آن را از نظر می گذرانیم.

جایگاه احترام در جامعه و رفتارهای انسانی
احترام در حوزه کنش های ارتباطی از جایگاه خاصی برخوردار است. اصولا انسان های بی احترام نمی توانند اجتماعی را تشکیل دهند. از این رو احترام متقابل به عنوان عنصر و مولفه اصلی در ایجاد جامعه دارای جایگاه و اهمیت خاصی است. باحفظ حریم ها و حرمت هاست که زمینه تعامل سازنده و مثبت میان دو شخص فراهم می شود. به هر حال دو شخص،

شخصیت ها و اندیشه ها و خواسته ها و منافع و نیازهای مستقل و جداگانه ای دارند و گاه این تفاوت ها خود عامل مهمی برای اختلاف و جدایی است. از این رو برخی از اندیشمندان چون استاد مرتضی مطهری بر این باور هستند که اصل، در میان انسان اختلاف است و تنها با بهره گیری از اصولی انسانی می توان آن را به اتحاد تبدیل کرد.

علامه طباطبایی خاستگاه و ریشه آن را در اصل استخدام می داند و بر این نکته تأکید می ورزد که استخدام، خود عاملی مهم در ایجاد اختلافات و هم چنین ایجاد و پدیداری جوامع است. به این معنا که دو شخص با دو شخصیت مستقل و متفاوت با یک دیگر، اختلاف طبیعی دارند ولی از آن جایی که می کوشند منافع خود را که به تنهایی قابل دست یابی نیست با استخدام و بهره گیری از دیگری برآورده سازند و لذا با دست کشیدن از برخی خواسته های کوچک تر و ریزتر و کوتاه آمدن از برخی دیگر، اجتماع را تشکیل می دهند

تا با بهره گیری و استخدام دیگری به خواسته ها و منافع بزرگ تری دست یابند. البته استخدام و ایجاد اجتماع، پیامدهای نابهنجار و تضادهایی را به همراه دارد که گاه به تنازع و حتی درگیری های خشونت آمیز می انجامد. از این روست که قانون برای جلوگیری از افزایش اختلافات و تنازع به وجود آمد.

به هر حال اصول اجتماع بر پایه احترام متقابل و حفظ قانون و رعایت آن نهاده شده است. البته پیش از این که قانون حضور یابد احترام متقابل است که پایه های اجتماع را حفظ می کند و جامعه را معنا می بخشد. دو شخص، تنها زمانی نیاز به قانون می یابند که نتوانند با توجه به اصول انسانی و ظرفیت های عاطفی و اخلاقی با یک دیگر تعامل سازنده داشته باشند و کنار بیایند.

زمانی قانون پا به میدان می گذارد که عواطف و اصول اخلاقی انسانی نتواند تعامل را در موقعیت خود به درستی حفظ و برقرار کند. از این زمان است که عقل به شکل قانون حضور می یابد و با اصول خشک و غیرعاطفی و احساسی می کوشد تا تعادلی میان دو سوی درگیری برقرار کند.

بنابراین احترام که خاستگاهی عاطفی و احساسی دارد عاملی مهم و اساسی در حفظ تعادل اجتماعی و بقای ارتباط میان دو شخص و یا اشخاص و یا گروه های اجتماعی به شمار می آید.

خانواده، اجتماعی متفاوت
مسئله زن و شوهر در تحلیل قرآنی از هر اجتماع دیگری متفاوت است و تحلیل و تبیین دیگری دارد. اصولا نمی توان روابط زن و شوهر را براساس روابط اجتماعی ای سنجید و یا تحلیل کرد که بیرون از دایره زن و شوهری هستند.
زن و شوهر در تحلیل قرآنی تنها برای استخدام اجتماع، خانواده تشکیل نمی دهند تا اصول اجتماعی آن را همانند دیگر اجتماع فرض کرد و یا اصول اجتماعی بیرون از دایره خانواده را بدان تعمیم و گسترش داد. بررسی این مطلب فرصت دیگری را می طلبد ولی در کوتاه سخن می توان گفت که خانواده از نظر قرآن تنها نهادی است که بر پایه عاطفه و احساس شکل می گیرد

و مرد در تحلیل قرآنی تنها با زن آرامش و سکونت می یابد و زن بی مرد اصولا قوام نمی یابد و بی بهره گیری از تکیه گاهی به نام شوهر اصولا نمی تواند برپا باشد. از این رو زن برای قوام خویش به مرد نیاز ذاتی دارد و مرد برای دست یابی به آرامش درون، نیاز ذاتی به زن دارد بر این اساس اجتماع زن و شوهر را نمی توان در دایره دیگر اجتماع دید. اصول و معیارهای ایجادی و پایداری آن با دیگر اجتماعات، تفاوت اساسی دارد و تنها وجه مشابهت آن در همان جمع و اجتماع دوتن البته با دو جنسیت مخالف و متفاوت یعنی زن و مرد است.

هر اجتماعی حتی اجتماع زن و شوهر و خانواده (دراین جا شامل فرزندان نیز می شود) براساس اصل احترام متقابل قوام می یابد و پایدار می گردد. از این روست که احترام در همه حوزه های اجتماعی از خرد تا کلان نقش سازنده و اساسی ایفا می کند.

احترام در آموزه0 های قرآنی
احترام از واژه های غیرمصرح قرآنی است که از ریشه حرم و حرمت گرفته شده. حریم چاه به معنای آن محدوده ای است که نمی توان بدان نزدیک شد و کسی حق تصرف و حفر چاه دیگر در آن محدوده را ندارد.
حرمت شخص به معنای چیزی است که شخص از آن حمایت و دفاع می کند. احترام براین اساس چنان که در اصطلاحات عرفی نیز آمده به معنای تعظیم و تکریم و گرامی داشت شخص است که بی ارتباط با معنای لغوی آن نیست؛ زیرا شخص یا هر چیز دیگری که محل احترام است، از نظر مردم دارای حرمت و حریمی است که می بایست آن را حفظ کرده و هتک آن نکرد.

چنان که گفته شد در قرآن این اصطلاح با لفظ احترام به کار نرفته ولی مفهوم آن به شکل اصطلاحات دیگر و یا بیان مصداقی احترام، تبیین و توصیه شده است. از این رو در آیات قرآنی سخن از حرام به معنای محترم شمردن ماه های خاص (توبه آیه 5)، نفس و جان آدمی (انعام آیه 151) خانه خدا (مائده آیه 97) و نیز تکریم (علق آیه 3 و اسراء آیه 70) و احسان و نیکوکاری (بقره آیه 83 و نساء آیه 36) و توقیر و بزرگداشت (فتح آیه 9) و تعزیز (همان) و تعظیم (حج آیه 30 و 32)، بسیار آمده که همه این ها همان مفهوم احترام اصطلاحی را به گونه ای بازگو می کند.

قرآن در برخی از موارد با بیان مصادیق، به بازگویی احترام پرداخته و با تبیین موضوعی و مصداقی، مردمان را به عملی کردن احترام توجه داده است. به سخن دیگر احترام را تنها در حوزه گفتاری نگه نداشته و به حوزه عمل و رفتار اجتماعی سوق داده است تا شخص در کنش ها و واکنش های رفتاری، هنجار خاصی را به عنوان احترام مراعات نماید.

به عنوان نمونه همان گونه که از صلوات فرستادن بر پیامبر به زبان و دل به عنوان نوعی احترام و تکریم آن حضرت(ص) یاد کرده (احزاب آیه 56 و نور آیه 27) و یا از سلام و تحیت گفتن زبانی سخن گفته است، (نساء آیه 86) از سجده کردن (یوسف آیه 100) اذن و پیش اجازه (احزاب آیه 53 و نور آیه 27) به عنوان نمودهای خارجی و عملی احترام یاد نموده است.

عدم تقدم بر دیگری، بلند نکردن صدا در برابر دیگران و آرام سخن گفتن، از دیگر نمونه های مصداقی احترام است که قرآن به آن اشاره کرده است.این آیات هرچند که درباره چگونگی احترام گزاری به پیامبر(ص) است ولی می توان آن را به دیگر افراد نیز تعمیم داد.
در عرف مردم، روش های دیگری برای احترام وجود دارد که هریک با توجه به سنت ها و آداب اجتماعی و فرهنگی مردم هر منطقه و یا هرجامعه متفاوت است. بلند شدن و یا دست به سینه بودن و یا بوسیدن پای والدین از نمونه هایی است که در جوامع مختلف برای احترام گذاشتن استفاده می شود.

انسان، نیازمند احترام
انسان به طور طبیعی احساس نیاز می کند که مورد توجه و احترام و تکریم قرار گیرد. گرایش ذاتی انسان به این است که آبرومند و با کرامت و با شخصیت و اعتبار اجتماعی باشد و از سوی مردم تکریم شود و آبروی وی حفظ و حرمت هایش پاس داشته شود. در داستان یوسف و زن عزیز مصر به این نکته به روشنی اشاره شده است. با آن که عمل خلاف و ناهنجاری از سوی همسر عزیز صورت گرفته اما وی از یوسف(ع) می خواهد که به پاسداشت

آبرو و حیثیت اجتماعی از بیان داستان و رخداد خودداری کند. (یوسف آیه 29) هم چنین حضرت لوط(ع) از مردم خویش می خواهد که به خاطر حفظ احترام و پاسداشت آن، از تعرض به میهمانان وی خودداری کرده و او را نزد میهمانانش شرمنده نسازند. (حجر آیه 68 و 69)

قرآن از مردم می خواهد که برای حفظ آبرو و حرمت و احترام خویش به اعمالی نپردازند که موجبات خواری و بی احترامی شان را فراهم می آورد و آبروی آنان را در دنیا و آخرت از بین می برد. (نور آیه 4 و 23 و نیز نساء آیه 148 و زمر آیه 25)
از نظر قرآن احترام به دیگران و بی احترامی به آنان دارای آثار وضعی و تکلیفی و نیز پاداش و کیفر خاصی است. در برخی از آیات قرآنی به اثر وضعی بی احترامی، اهانت و تحقیر دیگران در آخرت اشاره شده است. (مطففین آیه 29 تا 36) در برخی دیگر نیز اشاره شده که کاهش نعمت و عدم جلب سود و یا خیر، به علت و سبب بی احترامی و عدم پاسداشت امری بوده است که می بایست حرمت و احترام آن نگه داشته می شد. (حج آیه 30)

جایگاه تکریم پدر و مادر در نزد خداوند
احسان و تکریم به پدر و مادر از جایگاه بسیار بلندی برخوردار است و خداوند همواره پس از بیان حکم وجوب پرستش خدای یگانه، به احترام و تکریم پدر و مادر اشاره کرده و حکم می کند: و بالوالدین احسانا (بقره آیه 83 و نیز نساء یه 36)
قرآن در آیه 83 سوره بقره احسان به پدر و مادر را به عنوان پیمان خداوند با بنی اسرائیل یاد کرده است و می فرماید: و اذ اخذنا میثاق بنی اسرائیل لاتعبدون الاالله و بالوالدین احسانا؛ و هنگامی که از بنی اسرائیل پیمان و عهد گرفتیم که جز خدا را نپرستند و به پدر و مادر احترام گذارند و احسان و نیکی کنند.

در این آیه و نیز در چهار مورد دیگر از جمله در سوره اسراء آیه 23 هنگامی که خداوند به مردمان فرمان می دهد که تنها او را بپرستند، بی درنگ حکم و فرمان احسان و نیکی به پدر و مادر را مطرح می سازد که بیانگر میزان اهمیت و جایگاه احسان به پدر و مادر در پیشگاه خداوند است. به این معنا که پرستش خدای یگانه و احسان به والدین در کنار هم آمده تا مردمان از جایگاه پدر و مادر آگاه شوند.

اگر خداوند به عنوان آفریدگار و پروردگار می بایست پرستش شود، پدر و مادر نیز به عنوان واسطه فیض وجود و نعمت های خداوندی بر انسان، باید مورد احترام و احسان قرار گیرند. از این رو خداوند امور چندی را که می تواند نسبت به خدا و پدر و مادر به جا آورده شود در کنار هم می آورد. به سخن دیگر اگر عبودیت و پرستش کسی غیر از خدا جایز بود آن شخص همان والدین هستند و از آن جایی که چنین امری کفر و شرک است خداوند فرمان می دهد که به جای پرستش ایشان در حق آنان احسان شود. احسان، برترین حالتی است که پس از پرستش می توان تصور کرد.

به این معنا که احسان مرتبه دوم پرستش است و اگر پرستشی به غیر خدا جایز بوده حکم به آن می شد و چون امکان پذیر نیست مرتبه دوم آن مورد تأکید قرار گرفته است. امور دیگری که جایز است انسان هم نسبت به خدا و هم غیر خدا به جا آورد، خداوند در آیات قرآنی به آنها فرمان داده و از مردمان خواسته است تا آنها را انجام دهند. از این رو در آیه 14 سوره لقمان فرمان می دهد: ان اشکر لی و لوالدیک؛ از من و پدر و مادرتان تشکر کنید.

برخی از مفسران باتوجه به نکره بودن احسان در آیه 23 سوره اسراء بر این باورند که نکره آوردن به معنای آن است که فرزندان می بایست در همه امور در حق آنان مراعات احسان را بکنند و چیزی را فروگذار نکنند. این حکم قرآنی اختصاصی به مؤمنان نداشته و همه انسان ها را دربرمی گیرد. قرآن به این شیوه دیگرانی را که ایمان به قرآن و خدا ندارند تشویق می کند که حداقل در حق پدر و مادر خویش به حکم وظیفه انسانی، احسان و احترام بگذارند.

روشهای احسان و تکریم والدین
احسان و احترام به پدر و مادر باتوجه به سنت ها و فرهنگ ها متفاوت است ولی اصولی انسانی است که می توان در همه جا آن را یافت و بدان پای بند بود.
برخورد پسندیده براساس عرف هر جامعه و به کارگیری واژگان زیبا و شیوا، تواضع و فروتنی در برابر آنان، مهربانی و محبت، دعای خیر کردن برای ایشان، دوری از درشت گویی و یا حتی به کار نبردن واژه اف و خسته شدم و آخ و دیگر اصوات نابهنجاری که ایشان را ناخوش آید از جمله روش های احسان و اکرام و احترام به پدر و مادر است.

فریاد زدن و درشتی کردن و اف و اخ کردن و اعتراض نمودن و دشنام و ناسزا دادن و پیشی گرفتن از ایشان در نشستن و دراز کشیدن و امور دیگر می تواند از مصادیق بی احترامی به آنها باشد که می بایست از آنها پرهیز کرد.اطاعت کامل از پدر و مادر امری است که قرآن بدان فرمان داده و تنها موردی که استثنا شده و شخص می تواند از دستور پدر و مادر اطاعت نکند و با حفظ احترام ایشان از آن سرپیچی کند دستور آنها به کفر خداست که در این مورد می توان از حکم و فرمانشان اطاعت نکرد. اما در همأ موارد دیگر می بایست از ایشان اطاعت کرد و فرمان برد.

در روایت اهل بیت(ع) احترام به پدر و مادر و احسان به ایشان به معنای برخورد نیکو و رسیدگی به نیازهای آنان پیش از درخواست، و ابراز قول کریم به معنای طلب مغفرت آمده است.

تعبیر جناح الذل نیز نگاه با رأفت و رحمت و دوری از نگاه های تیز و تند و بلند نکردن صدا و بالا نبردن دست و پیش نیفتادن از آنان معنا شده است. (کافی ج2 ص715 تا 316) بر جای بلند و برتر نشاندن از دیگر روش های تکریم و احسان به پدر و مادر و احترام نهادن به آنان است که از آیه 010 سوره یوسف می توان آن را به دست آورد.به هر حال تکریم و احترام به پدر و مادر امری است که بیش از هر کار دیگری بدان تأکید شده و نمی توان از آن چشم پوشید. نادیده گرفتن و بی احترامی به ایشان در این دنیا موجب می شود تا شخص گرفتار مصیبت ها و بلایا گردد و خیر و برکت از زندگی او برود و در آخرت نیز خوار و ذلیل شود.

احترام به پدر و مادر در منطق اسلام
اگر چه عواطف انسانى و حق شناسى به تنهایى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است. ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد و هم عاطفه آن رابوضوح در مى‏یابد سکوت روا نمى‏دارد و به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورهاى لازم را صادر مى‏کند، درباره احترام به والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مسئله‏اى دیده مى‏شود به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى‏کنیم:

الف: در چهار سوره قرآن مجید، به نیکى به والدین بلافاصله بعد از مسئله توحید قرار گرفته است. این همردیف بودن، بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام مى‏گذارد.
1- ( ;..لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناً» بقره /83 (;. بجز خدا را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید).

2 (واعبدوا الله و لا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (نساء 36) و خدا را بپرستید و چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
ب: اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات، صریحاً توصیه مى‏کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند، رعایت احترامشان لازم است.

1- ( وقضى ربک الا تعبدوا الا ایاه و بالوالدین احساناً» (اسراء 23) و پروردگارت حکم کرد که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.
2 (الا تشرکوا به شیئاً و بالوالدین احساناً» (انعام 151) چیزى را با او شریک نکنید و به پدر و مادر نیکى کنید.
3 (و آن جاهداک على ا ن تشرک بى مالیس لک به علم فلا تطعمها و صاحبهما فى الدنیا معروفاً» (لقمان 15) و اگر آنان به تو اصرار کنند که با من آنچه را که علم به آن ندارى، شریک کنند اطلاعتشان مکن ولى در دنیا به نیکى با آنان رفتار کن.

ج: شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمتهاى خدا قرار داده شده است؛ چنانکه مى‏خوانیم: «ا ن اشکرلى ولوالدیک الى المصیر» (لقمان 14) مرا و پدر و مادرت را شکرکن که بازگشت به سوى من است؛ با این که نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، پس، این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران است.

قرآن حتى کمترین بى‏احترامى را در برابر پدر و مادر، اجازه نداده است. در حدیثى، امام صادق (ع) مى‏فرمایند: «لو علم الله شیئاً هو ادنى من اف لنهى عنده و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ا ن ینظر الرجل الى و الدیه فیجد النظر الیها» اگر چیزى کمتر از «اف» وجود داشت، خدا از آن نهى مى‏کرد. «اف» کمترین اظهار ناراحتى است. و از این جمله، نظر کردن تند و غضب آلود به پدر و مادر است.
ه: با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه‏هاى اسلامى است، تا هنگامى که جنبه وجوب عینى نداشته باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است. پس اگر حضور در این جهاد موجب ناراحتى آنان شود، جایز نیست. در حدیثى از امام صادق (ع) آمده است که مردى نزد پیامبر اسلام (ص) آمد و عرض کرد، جوان با نشاط وورزیده‏اى است

و جهاد را دوست دارد، ولى مادرش از این موضوع ناراحت مى‏شود. پیامبر (ص) فرمودند: «ارجع فکن مع والدتک فوالذى بعثنى بالحق لانسها بک لیله خیر من جهاد فى سبیل الله سنه» برگرد و با مادر خویش باش. قسم به آن خدایى که مرا به حق مبعوث کرد، یک شب مادر با تو مأنوس شود، از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.

البته، هنگامى که جهاد جنبه وجوب عینى پیدا کند، کشور اسلامى در خطر قرار گیرد و حضور همگان لازم شود، هیچ عذرى حتى نارضایتى پدر و مادر پذیرفته نیست.
پبامبر (ص) فرمودند: «ایاکم وعقوق الوالدین فان ریح الجنه توجد ممن سیرع الف عام ولایجدها عاق» از عاق پدر ومادر بترسید زیرا بوى بهشت از هزار سال راه به مشام مى‏رسد؛ اما هیچگاه به کسانى که مورد خشم پدر و مادر هستند نخواهد رسید.

این تعبیر، اشاره لطیفى به این موضوع دارد که چنین اشخاصى نه تنها در بهشت گام نمى‏گذارند، بلکه در فاصله بسیار زیادى از آن قرار دارند و حتى نمى‏توانند به آن نزدیک شوند. سید قطب در تفسیر فى‏ظلال القرآن، حدیثى به این مضمون از پیامبر (ص) نقل مى‏کند که مردى که مادرش را بر دوش گرفته بود و طواف مى‏داد، پیامبر (ص) را در همان حال مشاهده کرد. عرض کرد: «آیا حق مادرم را با این کار انجام دادم».

پیامبر فرمودند: «نه، حتى جبران یکى از ناله‏هاى او را به هنگام وضع حمل» نمى‏کند.
یک نکته که دراینجا باید ذکر شود، این است که گاه مى‏شود پدر و مادر پیشنهادهاى غیر منطقى یا خلاف شرع به انسان مى کند، بدیهى است اطاعت آنان در هیچ یک از این موارد، لازم نیست. ولى با این حال، باید با برخورد منطقى و انجام دادن وظیفه امر به معروف و نهى از منکر در بهترین صورتش، با این گونه پیشنهادها برخورد کرد. امام کاظم (ع) مى‏فرمایند: «کسى نزد پیامبر (ص) آمد و از حق پرد وفرزند سئوال کرد. فرمودند: باید او را با نام صدا نزند (بلکه بگوید پدرم)، جلوتر از او نرود، قبل از او ننشیند و کارى نکند که مردم به پدرش بدگویى کنند (نگویند خدا پدرت را نیامرزد که چنین کردى)».

توحید و نیکى به پدر و مادر، سرآغاز یک رشته احکام مهم اسلامى
«لا تجعل مع الله الها اخر فتقعد مذموماً مخذولاً و قضى ربک الا تعبدوا الا ایاء و بالوالدین احساناً اما یبلغن عندک الکبر احدهما اوکلاهما فلا تقل لهما «اف» و لا تنهر هما و قل لهما قولاً و کریماً و احفض لهما جناح الذال من الرحمه و قل رب ارحمهما کما ریبانى صغیراً ربکم اعلم بما فى نفوسکم ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفوراً» (اسراء 22-25) با خداى یکتا، خداى دیگرى به خداى مگیر که نکوهیده و خوار خواهى ماند. پروردگارت مقرر داشت که جز او را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید. هر گاه تا تو زنده هستى هر دو یا یکى از آن دو سالخورده شوند

، آنان را میازار و به درشتى خطاب مکن و با آنان به اکرام سخن بگو. در برابرشان از روى مهربانى سر تواضع فرود آور و بگو: اى پروردگار من، همچنانکه مرا در خردى پرورش دادند، بر آنان رحمت آور. پروردگارتان از هر کس دیگر به آنچه در دلهایتان مى‏گذرد. داناتر است. و اگر از صالحان باشید. او توبه کنندگان را مى‏آمرزد.

آیات مورد بحث، سر آغازى براى بیان یک سلسه از احکام اساسى اسلام که با مسئله توحید وایمان شروع مى‏شود، توحیدى که خمیر مایه همه فعالیتهاى مثبت و کارهاى نیک و سازنده است. آیه نخست با توحید شروع شده است و تاکید مى‏کند که نباید براى خداوند یگانه هیچ معبودى قرار داد. آیه نمى‏گوید: «معبود دیگرى را با خدا پرستش مکن». بلکه مى گوید: قرار مده» تا معناى وسیعترى داشته باشد. یعنى، نه در عقیده، نه در عمل، نه در دعا و تقاضا، و نه در پرستش معبود دیگرى را در کنار «الله» قرار مده.

سپس به بیان نتیجه شرک مى‏پردازد، که همانا با نکوهش و خوارى نشستن است. انتخاب کلمه «قعود» (نشستن) در اینجا، اشاره به ضعف و ناتوانى است، زیرا در ادبیات عرب، این کلمه کنایه از ضعف است؛ همانگونه که گفته مى‏شود: « قعد به الضعف عن‏القتال» (ناتوانى سبب شد که از بیکار با دشمن بنشیند).از جمله بالا استفاده مى‏شود که شرک، سه اثر بسیار بد در وجود انسان مى‏گذارد:
1- شرک مایه ضعف، ناتوانى، زبونى و ذلت است؛ در حالى که توحید، عامل قیام، حرکت و سرافرازى است.
2- شرک، مایه مذمت ونکوهش است؛ چرا که یک خط روشن انحرافى است، در برابر منطق عقل و کفرانى است آشکار، در مقابل نعمت پروردگار. و آنکس که تن به چنین انحرافى دهد، در خور مذمت است.

3- شرک سبب مى‏شود که خداوند، مشرک را به معبودهاى ساختگى‏اش واگذارد و دست از حمایتش بردارد. و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایتش بردارد و از آنجا که معبودهاى ساختگى نیز قادر به حمایت کسى نیستند و خدا هم حمایتش را از چنین کسانى برداشته است، آنان «مخذول» و بدون یار و یاور خواهند شد. در آیات دیگر قرآن نیز همین معنا به شکل دیگرى مجسم شده است؛ چنانچه مى‏فرماید: «مثل الذین اتخذوا من دون الله اولیاء کمثل العنکبوت اتخذت بیتاً و ا ن اوهن البیوت لبیت العنکبوت لو کانوا یعلمون» ( عنکبوت 41) (مثل آنان که غیر از خدا را به دوستى گرفتند، مثل عنکبوت است که خانه‏اى بساخت و همانا سست‏ترین خانه‏ها، خانه عنکبوت است، اگر مى‏دانستند.

بعد از اصل توحید، به یکى از اساسى‏ترین تعلیمات انسانى انبیا- با تاکید مجدد بر توحید- اشاره شده است؛ که همانا نیکى به پدر و مادر است.
«قضا»، مفهوم محکمترى امر دارد. و فرمان قطعى و محکم را مى‏رساند. این مطلب، نخستین تاکید در این باره است، قرار دادن توحید در کنار نیکى به پدر و مادر، تاکید دیگرى بر اهمیت این دستور اسلامى است. مطلق بودن «احسان» که هر گونه نیکى را در بر مى‏گیرد، و همچنین «والدین» که مسلمان و کافر را شامل مى‏شود، سومین و چهارمین تاکید در این جمله است.

نکره بودن «احساناً» که دراین گونه موارد براى بیان عظمت مى‏آید، پنجمین تاکید محسوب مى‏شود. توجه به این نکته لازم است که فرمان، معمولاً روى یک امر اثباتى مى‏رود؛ در حالى که در اینجا، روى نفى رفته است. این نکته، ممکن است به خاطر آن باشد که از کلمه «قضى»، فهمیده مى‏شود که جمله دیگرى در شکل اثباتى در تقدیر است یا اینکه مجموع جمله نفى و اثبات : «الا تعبدوا الا ایاه». در حکم یک جمله اثباتى؛ اثبات عبادت انحصارى پروردگار است.

سپس، یکى از مصداقهاى روشن نیکى به پدر و مادر بیان شده است. در اینجا، به قسمتى از ریزه‏کاریهاى برخورد بسیار مودبانه و احترام آمیز فرزندان به پدران و مادران از دیدگاه قرآن، اشاره مى‏شود.

1 از یک‏سو، روى حالت پیرى آنان- که در آن موقع نیازمندتر به حمایت ومحبت و احترامند- تاکید مى‏کند، و فرزندانشان را از کمترین سخن اهانت آمیز به آنان نهى مى‏کند. آنان ممکن است بر اثر کهولت، طورى شوند که نتواند بدون کمک دیگرى حرکت کنند، از جا برخیزند و حتى ممکن است قادر به رفع آلودگى از خود نباشند. در این مواقع، آزمایش بزرگ فرزندان شروع مى‏شود.
2 از سوى دیگر، قرآن تاکید مى‏کند که در این هنگام نه تنها به آنان نباید «اف» گفت: و با صداى بلند و اهانت آمیز با آنان صحبت کرد، بلکه با قول کریم و گفتار بزرگوانه باید با آنان گفتگو کرد. همه اینها، نهایت ادب در سخن را مى‏رساند، که زبان کلید قلب است.

3 از سوى دیگر، دستور به تواضع و فروتنى داده شده است، تواضعى که نشاندهنده محبت و علاقه باشد، و نه چیز دیگر
4 سرانجام، سفارش شده است که حتى موقعى که فرزند رو به سوى درگاه خدا مى‏آورد، پدر و مادر را، چه در حیات و چه در ممات، نباید فراموش کند و باید تقاضاى رحمت پروردگار را برایشان بنماید، بویژه این تقاضایش را با این دلیل همراه سازد: «پروردگارا، همان گونه که آنان در کودکى مرا تربیت کردند. تو به آنان رحم کن» نکته مهمى که از این تعبیر- علاوه بر آنچه گفته شد- استفاده مى‏شود. این است که اگر پدر و مادر آنچنان مسن و ناتوان شدند که به تنهایى قادر بر حرکت و دفع آلودگیها از خود نباشند. فراموش نکن که تو هم در کودکى چنین بودى و آنان را باید جبران کرد.

از آنجا که گاهى در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر واحترام و تواضع به آنان، ممکن است لغزشیهایى پیش بیاید که انسان آگاهانه یا نا آگاهانه به سوى آن کشیده شود. در آخرین آیه مورد بحث مى‏فرماید: «پروردگار شما به آنچه در دلهاى شماست، آگاهتر است؛ زیرا علم خدا در همه زمینه‏ها ضرورى، ثابت، ازلى و خالى از هر گونه اشتباه است؛ در حالى که علوم انسانى واجد این صفات نیست.

بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشى در برابر فرمان خدا لغزشى در زمینه احترام و نیکى به پدر و مادر از انسان سر زد ولى بلافاصله پشیمان شد و در مقام جبران بر آمد، مسلماً مشمول عفو خدا خواهد شد.

1 «اواب» از ماده «اوب» به بازگشت توام با اراده گفته مى‏شود؛ در حالى که «رجوع» هم به بازگشت با اراده و هم بى‏اراده اطلاق مى‏گردد. به همین دلیل به «توبه»، «اوبه» گفته مى‏شود؛ چون حقیقت توبه، بازگشت توام با اراده به سوى خداست. از آنجا که «اواب» صفت مبالغه است، به کسى گفته مى‏شود که هر لحظه از او خطایى سر زند و در همان حال، به سوى پروردگار بازگردد.

این احتمال نیز وجود دارد که ذکر صیغه مبالغه، اشاره به تعدد عوامل بازگشت به رجوع به خدا باشد؛ زیرا ایمان به پروردگار از یک‏سو، توجه به دادگاه عالم قیامت از سوى دیگر، وجدان بیدار از سوى سوم، و توجه به عدالت و آثار گناه از سوى چهارم، دست به دست هم مى‏دهند و انسان را موکداً از مسیر انحرافى به سوى خدا مى‏برند.

2 «واذا خذنا میثاق بنى اسرائیل لا تعبدون الا الله و بالوالدین احساناًأ» (بقره 83) و به یاد آورید هنگامى را که از بنى اسرائیل پیمان گرفتیم که جز خداوند را نپرستید و به پدر و مادر نیکى کنید.

اگر چه آیات درباره بنى‏اسرائیل نازل شده است، ولى یک سلسله قوانین کلى براى همه ملل دنیا در بردارد. از دیدگاه قرآن، برقرارى و سربلندى ملتها در صورتى است که به بزرگترین قدرت بى‏زوال تکیه کنند، در همه حال از او مدد بگیرند و فقط در برابر او سر تعظیم فرود آورند؛ که اگر چنین کنند، از هیچ کس ترس و وحشتى نخواهند داشت. واضح است که چنین تکیه گاه و مبدئى جز آفریدگار بزرگ نمى‏تواند باشد. از طرف دیگر، براى بقا و جاویدان ماندن ملتها، همبستگى خاص بین افراد خاص لازم است.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی پرسشنامه سلامت معنوی فایل ورد (word)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی پرسشنامه سلامت معنوی فایل ورد (word) دارای 20 سوال می باشد و دارای تنظیمات کامل در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی پرسشنامه سلامت معنوی فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

 

پرسشنامه سلامت معنوی
لطفاً نظر خود را درباره هر یک از گزینه های زیر با زدن علامت ضربدر مشخص کنید.
کاملاً مخالفم- مخالفم- نسبتاً مخالفم - نسبتاً موافقم- موافقم- کاملاً موافقم

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر

پروژه دانشجویی مقاله در مورد تحولات ستاره ها فایل ورد (word)

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید

 پروژه دانشجویی مقاله در مورد ‌‌تحولات ستاره ها فایل ورد (word) دارای 38 صفحه می باشد و دارای تنظیمات در microsoft word می باشد و آماده پرینت یا چاپ است

فایل ورد پروژه دانشجویی مقاله در مورد ‌‌تحولات ستاره ها فایل ورد (word)   کاملا فرمت بندی و تنظیم شده در استاندارد دانشگاه  و مراکز دولتی می باشد.

این پروژه توسط مرکز مرکز پروژه های دانشجویی آماده و تنظیم شده است

توجه : در صورت  مشاهده  بهم ریختگی احتمالی در متون زیر ،دلیل ان کپی کردن این مطالب از داخل فایل ورد می باشد و در فایل اصلی پروژه دانشجویی مقاله در مورد ‌‌تحولات ستاره ها فایل ورد (word) ،به هیچ وجه بهم ریختگی وجود ندارد


بخشی از متن پروژه دانشجویی مقاله در مورد ‌‌تحولات ستاره ها فایل ورد (word) :

تحولات ستاره ها

جالب است بدانید که ستاره‌ها هم مانند انواع موجودات زنده متولد می‌شوند، زندگی می‌کنند و می‌میرند. هر کدام از آنها در طول زندگی خود که گاها به میلیاردها سال هم می‌رسد، دچار تغییر و تحولات مختلفی می‌شوند.
در طول زندگی انسان ، ستارگان بی‌شمار راه شیری ، عملا بی‌تغییر به نظر می‌رسند. گاهی ، یک نواختر ، ناگهان ظاهر آشنای یک صورت فلکی را به مدت چند هفته عوض می‌کند و دوباره کم‌نورتر می‌شود. منظره زیبایی که درخشش یک ابرنواختر در آسمان پدید می‌آورد، بسیار نادر است. در سال 1054 میلادی (433 شمسی) مردم شاهد چنین منظره‌ای بودند. یک ابر اختر در صورت فلکی ثور منفجر شد که سحابی خرچنگ ، بقایای آن است. ستارگان متغیر با نور ثابتی نمی‌درخشند.

تحول یک ستاره
ستارگان نیز نهایتا تغییر می‌کنند و هیچ کدام تا ابد پایدار نمی‌مانند. آتش زغال ، با خاکستر شدن آخرین شراره خاموش می‌شود. ستاره هنگامی می‌میرد که انبار عظیم سوخت هسته‌ای آن به پایان رسد. حتی امروزه نیز ستارگان پیری را می‌بینیم که تاریک می‌شوند. در حالی که ستارگان دیگر تولد می‌یابند تا جایگزین آنها شوند.
رده‌بندی ستارگان

ستارگان بسیار جوان ، هنوز در میان گازهایی پنهان هستند که از آن شکل می‌گیرند. درون سحابی جبار ، نخستین سوسوی نور ستارگان نوزاد دیده شده است. خورشید ما ، سنین میانی خود را به آرامی می‌گذاراند. برخی از پیرترین ستارگان شناخته شده در خوشه‌های کروی جای دارند.
عمر ستارگان
شاید بپرسید که محاسبه عمر ستارگان ، چگونه امکانپذیر است. هیچ کس نمی‌تواند رشد یک ستاره منفرد را از تولد تا مرگ آن دنبال کند، ولی خیال کنید که هیچگاه درخت ندیده‌اید و ناگهان شما را به وسط جنگلی برده‌اند، چه پیش می‌آید؟ درختان گوناگونی خواهید دید که در مراحل مختلف رشد خود هستند: از جوانه‌های کوچک تا درختان غول پیکر. اگر اندکی زیست شناسی بدانید، می‌توانید به چرخه حیات یک درخت پی ببرید. اختر شناسان به روشی مشابه ، با استفاده از قوانین فیزیک و رصد گونه‌های مختلف ستارگان ، سلسله حوادث زندگی یک ستاره را نتیجه می‌گیرند.
فیزیک درون ستارگان
بعد از آنکه ستاره شکل می‌گیرد، بلافاصله حیاتی پایدار بدست می‌آورد. در همین زمان ، واکنشهای هسته‌ای در داخلی‌ترین هسته ستاره ، هیدروژن را به هلیوم تبدیل می‌کند و انرژی آزاد می‌شود. سرانجام ، هم هیدروژن درون آن به مصرف می‌رسد. از این به بعد ، تغییراتی در لایه‌های درونی ستاره آغاز می‌شود. در حالی که واکنشهای جدیدی از هلیوم شروع می‌شوند، لایه‌های بیرونی باد می‌کنند تا ستاره را به اندازه غول برسانند.

 

کوتوله سفید

کوتوله‌ها
در اثر تغییرات زیاد ، ستاره به مرحله متغیر بودن می‌رسد. نهایتا هیچ منبع ممکن برای آزاد سازی انرژی باقی نمی‌ماند. ستارگان کوچکتر ، در اثر انقباض تبدیل به کوتوله‌های سفید می‌شوند. ستارگان سنگین‌تر به‌صورت ابرنواختر منفجر می‌شوند. ماده بیرون ریخته از یک نواختر ، بخشی از گاز بین ستاره‌ای را تشکیل می‌دهد که زادگاه ستارگان جدید است.
سحابیها
ستارگان در یکی از آخرین مراحل زندگی خود ، پیش از آنکه به کوتوله سفید تبدیل شوند، منظره بسیار زیبایی در آسمان بوجود می‌آورند. این مرحله ، پیدایش سحابی‌های سیاره‌ای است. شکل منظم و رنگهای زیبا ، سبب جذابیت آنها می‌شود (هیچ رابطه‌ای بین سحابیهای سیاره‌ای و سیارات وجود ندارد. این اصطلاح یادگار رصدهای قدیم تلسکوپی است که شکل دایره آنها با سیاره‌ها اشتباه می‌شد.). یک سحابی سیاره‌ای هنگامی شکل می‌گیرد که ستاره مرکزی آن ، لایه‌ای به بیرون پرتاب می‌کند. لایه گاز همانند حلقه‌ای از دود منبسط می‌شود.
تحولات افلاک
اطلاعات اولیه
جهان ، خواه تکاملی باشد خواه به حالت پایدار ، نکته‌ای است که بر کهکشانهای منفرد یا خوشه‌های کهکشانها مستقیما اثری ندارد. حتی اگر کهکشانهای دور ، آنقدر از ما دور شوند که از میدان بهترین وسایل ممکن خارج شوند، کهکشان ما دست نخورده باقی خواهد ماند ستارگان آن در میدان جاذبه‌اش محکم نگهداشته می‌شوند. کهکشانهای دیگر خوشه محلی نیز ما را ترک نخواهند کرد. اما داخل کهکشان ما به هیچ وجه از تغییر ، که احتمالا منجر به

فاجعه‌ای برای سیاره ما و زندگی آن است، مصون نخواهد بود.
نظریات فلاسفه یونان باستان
مفهوم کامل تغییرات در اجرام آسمانی یک مفهوم جدید است. فیلسوفان یونان باستان ، بخصوص ارسطو ، عقیده داشتند که افلاک کامل و تغییر ناپذیرند. هر تغییر یا تباهی و زوال منحصر به نواحی ناقص است که در زیر زیرترین کره ، یعنی کره ماه قرار دارند. این عقیده معقول به نظر می‌رسید ، زیرا مسلما از نسلی به نسل دیگر و از قرنی به قرن دیگر ، تغییر مهمی در افلاک مشاهده نمی‌شد. اما ستارگان دنباله‌دار اسرار آمیز که آمدن و رفتن آنها غیر منتظره بود، هرچند وقت یکبار به طور ناگهانی پدیدار می‌شدند.

ارسطو تلاش می‌کرد که با اعتقاد بر اینکه این ستارگان تعلق به جو متغیر و فسادپذیر زمین هستند، پیدایش آنها را با کامل بودن افلاک تطبیق دهد. این عقیده تا اواخر قرن شانزدهم حکمفرما بود. اما در سال 1577 ، تیکو براهه (Tyche Brahe) اختر شناس دانمارکی به اندازه گیری پارالاکس ستاره دنباله‌دار روشنی پرداخت و کشف کرد که پارالاکس ماه قابل اندازه گیری است. او ناگزیر به این نتیجه رسید که ستاره دنباله‌دار دورتر از ماه است و بنابراین در افلاک تغییر و نقص وجود دارد.

تاریخچه تغییرات در افلاک
در واقع تغییرات ، حتی در ستارگان ، از زمانهای بسیار پیش مورد توجه بوده است. اما ظاهرا هیچگونه شگفتی پدید نیاورده است. به عنوان مثال ستارگان متغیری وجود دارند که روشنایی آنها از یک شب تا شب دیگر تغییر محسوسی می‌کند و حتی با چشم غیر مسلح قابل مشاهده است. هیچ کدام از اخترشناسان یونانی به تغییرات روشنایی هیچ ستاره‌ای اشاره نکرده‌اند. ممکن است نوشته‌های مربوط به چنین اشاراتی گم شده باشد. همچنین ممکن است اخترشناسان یونانی هرگز به مشاهده این پدیده‌ها نپرداخته‌اند.

 

یکی از موارد جالب توجه ، ستاره الغول ، دومین ستاره روشن صورت فلکی برساووس است که ناگهان دو سوم روشنایی خود را از دست می‌دهد و سپس آن را باز می‌یابد و این تغییر به طور منظم در هر 69 ساعت پیش می‌آید. نه اخترشناسان یونانی بر کاهش نورالغول اشاره کرده‌اند و نه اختر شناسان عرب قرون وسطی. اما یونانیان این ستاره را در سر وروسا (Nedusa) (در ارسطوهای یونانیان باستان به هر یک از سه خواهری گفته می‌شد که به جای گیسو بر سرشان مار روییده بود و اگر کسی به آنها نگاه می‌کرد ، سنگ می‌شد) و این ممکن است به آن سبب باشد که پیشینیان درباره این ستاره نگران بودند.
مشهورترین پدیده
مشهورترین پدیده ، ظهور ناگهانی ستارگان جدید در آسمان بود. این پدیده را حتی یونانیان نیز نمی‌تواستند نادیده بگیرند. هیپا رکوس در 134 قبل از میلاد گفته است که از مشاهده ستاره جدیدی در صورت فلکی عقرب چنان تحت تاثیر قرار گرفته است که به کشیدن نخستین نقشه ستارگان پرداخته است تا در آینده بتوان ستارگان جدید را به آسانی تشخیص داد.
ستارگان نواختر

در سال 1592 ، هنگامی که در صورت فلکی ذات الکرسی ستاره جدیدی با روشنی قابل توجه ، مشاهده شد، نجوم اروپایی از خواب طولانی برخاسته بود. تیکو براهه جوان ستاره جدید را به دقت رصد کرد و کتاب نواختران (Denous Stella) را نوشت. بر اساس نام این کتاب است که هر ستاره جدید را نواختر خوانده‌اند.
نواختر (Novafaittaril)
ریشه لغوی
نواختر به معنی تازه و نو ، ریشه در زبان لاتین دارد و از آن برا

ی توصیف افزایش نورانیت یک ستاره که برخی اوقات این افزایش چندان زیاد نیست، استفاده می‌شود.
نگاه اجمالی
تولد یک ستاره جدید در یک ابر غول آسایی که از گاز و غبار به نام ابر رخ می‌دهد. این ابر با کشش گاز و غبار به داخل توسط نیروی گرانش شروع به فروپاشی می‌کند و صدها ستاره جوان تشکیل می‌گردد. هر ستاره جوان یا پیش ستاره با تولید انرژی هسته‌ای شروع به درخشش می‌کند. نیروی این انرژی بیشتر ، گاز و غبار احاطه کننده ستاره را به اطراف پراکنده می‌کند و یک ستاره نوع تی – شوری را بر جا می‌گذارد. سپس ستاره میلیاردها سال در دوره رشته اصلی می‌ماند و می‌درخشد.

اما سرانجام گازها که به عنوان سوخت واکنش هسته‌ای ستاره عمل می‌کنند، خاتمه می‌یابد. در نتیجه مرکز ستاره داغ تر و داغ تر می‌شود، تا جایی که ستاره منبسط می‌شود تا جائیکه یک غول سرخ را تشکیل می‌دهد. وقتی که تمام سوخت ستاره تمام شد، ستاره منقبض می‌شود و تبدیل به کوتوله سفید می‌شود که کم نور تر و کم نور تر می‌شود. برخی از ستاره‌های بزرگ با چنان سرعتی منقبض می‌شوند که بطور چشمگیری در یک انفجار ابرنواختر منهدم می‌شوند.
تاریخچه
قدیمی ترین گزارش ثبت یک نواختر به حدود 134 سال قبل از میلاد باز می‌گردد و از آن سال تا 1900 میلادی ظهور مرتب 160 نواختر گزارش شده بود. با پیشرفتهای بوقوع پیوسته در فناوری اپتیکی و متعاقبا برنامه ریزی منسجم باعث شده است که این تعداد در یک صد سال اخیر به دو برابر افزایش یابد.
سیر تحولی و رشد

بیشتر ستارگان به خورشید شباهت دارند و از سوزاندن هیدروژن در مرکزشان انرژی می‌گیرند. میلیاردها سال بعد ، وقتی که این ستارگان به غول سرخ تبدیل شدند، لایه‌های بیرونی خود را به فضا پرتاب می‌کنند و هسته سوخته آنها منقبض می‌شود تا به کوتوله سفید تبدیل شوند. جرم این ستارگان به اندازه‌ای نیست که پس از هلیوم سوزی بتوانند واکنشهای گرمایی هسته‌ای دیگری آغاز کنند. پس از آنکه لایه‌های بیرونی این ستارگان به صورت سحابی سیاره‌ نما پرتاب شدند، جرم لاشه‌‌ای که از آنها باقی می‌ماند. بدون تردید کمتر از حد چاندراسکا خواهد بود. ستارگان بسیار درخشان نیز وجود دارند که بیش از خورشید جرم دارند. اما تعداد این ستارگان کمتر است.

ستارگان پر جرم همچون ستارگان کم جرم ، هنگامی که به غول سرخ تبدیل می‌شوند در هسته خود هم هیدروژن و هم هلیوم می‌سوزانند. اما در این ستارگان به سبب جرم بسیار زیاد ، شروع به واکنش گرما – هسته‌ای دیگری نیز می‌کنند. مثلا هسته غنی از اکسیژن و کربن ستاره کم جرم ، غیرفعال است. اما در ستارگان پرجرم ، وزن بی اندازه زیاد ماده ستاره‌ای سبب می‌شود که دمای نواحی مرکزی به 700 میلیون درجه سانتیگراد برسد و کربن سوزی آغاز شود.
مرحله اکسیژن سوزی
حتی پس از آن نیز ، زمانی که دمای نواحی مرکزی به یک میلیارد درجه برسد، اکسیژن سوزی آغاز می‌شود و در هریک از این موارد ، واکنش گرما – هسته‌ای تا زمانی در مرکز ستاره ادامه خواهد داشت که تمامی سوخت به پایان برسد. سپس واکنش گرما – هسته‌ای زمانی کوتاه باز می‌ایستد و هسته ستاره تحت تاثیر نیروی گرانش منقبض می‌شود. بی درنگ دمای بالای هسته در حال انقباض چنان افزایش می‌یابد که واکنش هسته‌ای مشایهی در پوسته نازکی در پیرامون هسته آغاز شود. خاکستر به جا مانده از اکسیژن سوزی ، سیلیس است. هر چه پوسته نازک اکسیژن به طرف بیرون حرکت می‌کند، ذخیره‌ای (فراوان) از سیلیس بر جای می‌ماند.
مرحله سیلیس سوزی
هنگامی که تراکم بیشتر هسته ستاره ،‌ دمای مرکز را به 3 میلیارد درجه سانتیگراد می‌رساند، سیلیس سوزی آغاز می‌شود. آهن خاکستر به جا مانده از سیلیس سوزی است. اما هر قدر هم که هسته ستاره داغ شود، آهن نمی‌سوزد. بنابراین ستاره پر جرم در اواخر عمرش ، هسته‌ای غیر فعال و غنی از آهن دارد که چندین پوسته نازک آن را در برگرفته‌اند. در این پوسته‌ها که در آنها واکنش هسته‌ای جریان دارد، نزدیک به هسته ستاره مجتمع شده‌اند. تشکیل هسته غنی از آه

ن نشانه مرگ زودرس ستاره است. البته اتمهای آهن در هسته سوخته ستاره کاملا جدا از هم و گسسته‌اند و هیچ اتمی در گرما و فشار بی اندازه زیاد موجود در مرکز ستاره سالم باقی نمی‌ماند. در نتیجه هسته ستاره حاوی هسته‌های اتم آهن است که در دریایی از الکترون شناورند.

هرچه پوسته سیلیس سوز به آهستگی از مرکز ستاره دور می‌شود، مقدار بیشتری الکترون و هسته اتم آهن برجا می ماند. سرانجام هسته مرده ستاره دیگر نمی‌تواند وزن سنگین و خرد

کننده بقیه ستاره را تحمل کند. زمانی که جرم هسته آهنی به 15 جرم خورشید می‌رسد، فشار چنان زیاد می‌شود که الکترونها به درون هسته‌های اتم آهن فشرده می‌شوند. در چنین حالتی الکترونهای منفی با پروتونهای مثبت ترکیب می‌شوند و نوترون بوجود می‌آورند. درنتیجه این فرایندها هسته ستاره به شدت درهم می‌ریزد که این فروریزش هسته بطور ناگهانی روی می‌دهد و مقدار بسیار زیادی انرژی آزاد می‌گردد. با هجوم آوردن یک موج شوکی از هسته درحال انفجار بطرف بیرون ، ستاره کاملا ازهم می‌پاشد. در این حالت ستاره به ابر نواختر تبدیل شده است.
مکانیزم
نواخترها به کمک طیف و افزایش نورانیت ظاهریشان به آسانی شناخته می‌شوند. میزان تغییرات درخشندگی آنها ممکن است بین 15-8 قدر نوسان داشته باشد. نواخترها متعلق به دسته‌ای از ستارگان متغیر به نام متغیرهای غیرمترقبه یا CV ها می‌باشند. در طی انفجار یک ابر نواختر ، روشنایی ستاره محکوم به فنا ناگهان میلیونها بار افزایش می‌یابد. در مدت چند روز نور ستاره با کل نور کهکشان که ستاره در آن قرار دارد، برابری می‌کند. آخرین ابر نواختر نزدیک به ما درسال 1604 در صورت فلکی مار و پیش از آن درسال 1572 ابرنواختری در صورت فلکی ذات الکرسی دیده شد. در فورانهای نواختری فقط مقادیر کمی از ماده ستاره به فضا پرتاب می‌شود. برعکس در انفجار ابر نواختر ، مقادیر زیادی از ماده ستاره با سرعتهایی فراتر از سرعت صوت پرتاب می‌شود.

 

این گازهای پرتاب شده با هجوم سریع به درون مواد میان ستاره‌ای پیرامونشان پرتو افشانی می‌کنند و می‌درخشند. در توفندگان جریان هیدروژن سوزی بسیار کندتر از آن است که بتوان انرژی توفندگان را ناشی از آن دانست. از این رو برخی از اختر فیزیکدانان هلیوم سوزی را فشار انرژی آنها می‌دانند. اما صرفنظر از نوع دقیق سوخت مصرفی شباهت بسیار زیادی میان نمودارهای مربوط به انفجار توفندگان و انفجار نواختران وجود دارد و همان طور که توفندگان می‌توانند بارها زبانه بکشند.
انواع نواختر

نواختران بر حسب رفتاری که از خودشان در طول یک کمینه تا بیشینه نشان می‌دهند به سه دسته عمده تقسیم می‌گردند.
نواختران سریع (NA)
این نواختران صعود تندی را به بیشینه درخشندگی از خود نشان می‌دهند و حداکثر چند روز در این وضعیت باقی می‌ماند. از آن پس درخشندگی آنها شروع به کاهش می‌کند و بتدریج شیب آنها کاهش می‌یابد و ممکن است بسیار هموار گردند.
نواختران کند
نواختران کند افزایش منظم تا بیشینه درخشندگی از خود نشان می‌دهند و از چند هفته تا چندین ماه در آن وضعیت باقی می‌مانند. آنها در آغاز با افت و خیزهای اندکی شروع به کم نور شدن می‌نماید. اما بتدریج این میزان افزایش می‌یابد. همچنانکه شاهد کاهش درخشندگی ستاره هستیم، می‌بینیم که کمی پرنور شده و بیشینه دومی می‌رسد و پس از آن به علت کمینه حرکت می‌کند. طول دوره کاهش 3 قدر در این هسته ممکن است 150 یا بیشتر باشد.
نواختران بسیار کند
دسته کوچکی از نواختران وجود دارند، که دارای منحنی نوری مشابه به حالتهای قبل هستند. با این وجود ممکن است در چند سال تا یک دهه درحالت بیشینه باقی بمانند و کاهش درخشندگی آنها نیز بسیار کندتر خواهد بود.
سحابیهای سیاره‌ای
تحقیق درباره تغییر مکانهای دوپلر که در ضمن تشکیل نواختران رو می‌دهد و از روی بعضی از جزئیات ظریف طیفهای آنها ، آشکار شده است که نواختران ستارگانی در حال انفجارند. در بعضی از موارد ماده ستاره را که به صورت گاز منبسط در فضا می‌وزد و به وسیله باقیمانده ستاره روشن شده است، می‌توان دید. چنین ستارگانی را سحابیهای سیاره‌ای (Planetary nebulae) می نامند.

 

این نوع تشکیل نواختر لزوما به معنی مرگ یک ستاره نیست. البته این یک فاجعه خطرناک است. زیرا درخشندگی چنین ستاره‌ای ممکن است در کمتر از یک روز یک میلیون برابر شود. اما انفجار ظاهرا یک تا دو درصد از جرم ستاره را از آن جدا می‌کند و دوباره ، پس از آن ، ستاره به زندگی عادی خود برمی‌گردد. اگر خورشید به یک نواختر مبدل می‌شد، هر نوع زندگی در زمین از میان می‌رفت و احتمالا این سیاره تبخیر می‌شد.

 

سحابی سیاره‌ای
سحابیهای سیاره‌ای ابرهای گازی هستند که به علت مشابهتشان با سیارات به این نام خوانده می‌شوند. در مشاهدات انجام شده توسط یک دوربین نجومی کوچک یک ابر گازی سیاره‌ای نظیر جغد در صورت فلکی دب اکبر یا ابر حلقه‌ای در لیرا به‌صورت قرص کوچک سبز رنگی که به سیارات اورانوس یا نپتون شباهت دارد، دیده می‌شود. به دلیل همین شباهت ، به آنها سحابی سیاره‌ای می‌گویند. سحابیهای سیاره‌ای به علت وجود خطوط جذبی قوی در طیف خود که به فلوئورسانس اکسیژن دو بار یونیزه مربوط است، سبز دیده می‌شوند.

ساختمان سحابی سیاره‌ای
در عکسهایی که توسط دوربین‌های نجومی بزرگ گرفته شده‌اند، ساختمان سحابیهای سیاره‌ای ، حالت متغیری را نشان می‌دهند. بزرگترین و نزدیکترین آنها در صورت فلکی دلو حلقه درخشانی است که تقریبا به بزرگی نصف ماه به نظر می‌رسد. در قسمت تاریک مرکزی این جسم به کمک وجود نوارهای باریک و شعاعی شکل می‌توان حرکتهای شدیدی را حدس زد. چند سحابی سیاره‌ای دیگر چنان کوچک هستند که تقریبا مثل ستاره دیده می‌شوند. ابعاد واقعی سحابیهای سیاره‌ای تقریبا بین 20000 و 200000 واحد نجومی تغییر می‌کند.
تعداد سحابیهای سیاره‌ای

تعداد سحابیهای سیاره‌ای شناخته شده در راه شیری نسبتا کم است. ده سال قبل فقط 100 عدد شناخته شده بود. از آن تاریخ به بعد آر. مینکوفسکی (R.Minkowski) چند صد عدد از آنها را در منطقه برآمده مرکزی کهکشان ما پیدا کرده که اغلب آنها خیلی دور می‌باشند. کی . جی . هنیز (K.G. Henize) بیش از 100 عدد سحابی سیاره‌ای در آسمان نیمکره جنوبی کشف کرده است. امروزه حدود 500 عدد سحابی سیاره‌ای را در فواصل 10000 پارسک از خورشید می‌شناسیم. تعداد کل سحابیهای سیاره‌ای در تمامی راه شیری شاید در حدود 10000 یا حتی بیشتر باشد.
توزیع سحابی سیاره‌ای

توزیع سحابی سیاره‌ای در آسمان تمرکز مشخصی در جهت هسته کهکشان نشان می‌دهد، ولی چند عدد نیز در فواصلی بیش از 10000 پارسک وجود دارند. سحابیهای سیاره‌ای تمرکز زیادی به سمت سطح مرکزی راه شیری نشان نمی‌دهند.
فاصله سحابی سیاره‌ای
فاصله تنها یک سحابی سیاره‌ای 26 پارسک است. فاصله متوسط 21 سحابی سیاره‌ای (1400 پارسک) توسط وان مانن (A.Van Maanen) از روی حرکتهای واقعی و سرعتهای شعاعی آنها حساب شده است.
ستاره درون سحابی
در داخل یک سحابی سیاره‌ای نمونه ، ستاره بسیار گرمی قرار دارد که درجه حرارت سطح آن در حدود 50000 تا 100000 درجه کلوین بوده و با جرم تقریبی مشابه خورشید از آن فوق‌العاده کوچکتر است.

سرعت انبساط سحابی سیاره‌ای
تمام سحابیهای سیاره‌ای با سرعتهایی در حدود 10 تا 50 کیلومتر در ثانیه منبسط می‌شوند. لایه گازی در حال انبساط که نمونه‌ای از یک سحابی سیاره‌ای می‌باشد، احتمالاً زمانی ، جزئی از ستاره مرکزی بوده است.
چگالی و دمای سحابی سیاره‌ای
چگالی سحابی سیاره‌ای کم ، در حدود اتم در هر سانتیمتر مکعب است و درجه حرارت آن که از روی حرکتهای اتفاقی الکترونهای آزاد اندازه گیری می‌شود، تقریبا 10000 درجه کلوین است.
چگالی سحابی سیاره‌ای در مراحل اولیه تکامل
سحابیهای سیاره‌ای در مراحل اولیه تکامل خود متراکم بوده و حدود اتم هیدروژن در هر سانتیمتر مکعب دارند.
چرا اکثر سحابیهای سیاره‌ای لبه‌های خارجی مشخصی دارند؟
زمانی که لایه گازی منبسط می‌شود، با مقدار معینی ماده میان ستاره‌ای که می‌توان آن را نسبت به ستاره مرکزی بی‌حرکت فرض نمود، برخورد می‌کند. لایه ، اتمها و ذرات گرد و غبار میان ستاره‌ای را جاروب می‌کند که به نوبه خود باعث کندی انبساط شده و قسمتهای خارجی ابر را متراکم می‌کند. این امر مشخص بودن لبه‌های خارجی سحابیهای سیاره‌ای را توجیه می‌کند.

مواد بین ستاره‌ای
اصطلاح بین ستاره‌ای معرف هر رویه یا هر شکلی از ماده و انرژی موجود در فضای مابین ستارگان است. هر چند بخشی از مواد بین ستاره‌ای به صورت ذرات کوچک غبار می‌باشد، ولی قسمت اعظم آن را گاز هیدروژن تشکیل می‌دهد. در کهکشان راه شیری جرم ماده موجود در فضای بین ستاره‌ای تقریبا 10 درصد کل جرم تمامی ستارگان است.

نگاه اجمالی
گرچه در آسمان شب ، ستارگان را در نزدیک هم می‌بینیم، ولی در واقع فضای بسیار بزرگی میان آنها وجود دارد. فاصله بین ستارگان تاریک به نظر می‌رسد، ولی به راستی فضا کاملا خالی نیست. اتمهای گاز و همچنین ذرات غبار در فضا شناورند. این مواد مه بسیار رقیق

ی درست می‌کنند که ستارگان دوردست را کم نورتر و رنگ آنها را به سرخ متمایل می‌کند.

اخترشناسان به گاز و غبار فضایی ، ماده میان ستاره‌ای می‌گویند. ماده میان ستاره‌ای بسیار رقیقتر از هوای ماست. یک فنجان هوا حدود 1015 اتم دارد، در حالی که یک فنجان ماده میان ستاره‌ای فقط دارای پانصد اتم است.

ماده بین ستارگان
در میان ذرات غبار از بلورهای یخ زده آب ، آمونیاک و متان تا ترکیبات بسیار پیچیده یافت می‌شود. بیشتر گاز موجود در فضای بین ستارگان ، هیدروژن است. در بعضی از نقاط گاز و غبار در کنار هم جمع یا بوسیله گرانش جاروب می‌شوند و ابرهای ضخیمی تشکیل می‌دهند. بعضی از این ابرها چنان پرپشت هستند که جلوی نور ستارگان ورای خود را کاملا می‌گ

یرند.

در یک شب صاف هنگامی که راه شیری به وضوح دیده می‌شود، می‌توانید ابرهای غبارآلودی را ببنید که در متن نقره فام این نوار نورانی ، تکه‌های تاریکی بوجود آورده‌اند. علاوه بر ابرهای تیره غبار ، ابرهای درخشانی از گاز هم وجود دارند که به رنگ صورتی می‌درخشند. آنها از زیباترین اجرام آسمانی هستند.
سحابی جبار
شبهای زمستان به راحتی می‌توان صورت فلکی جبار را یافت. درست در پایین سه ستاره‌ای که کمربند آن را تشکیل می‌دهند، لکه‌های نورانی و مه‌آلود دیده می‌شود. آن سحابی بزرگ جبار و یکی از معدود سحابیهای قابل دیدن با چشم غیر مسلح است. با دوربین دوچشمی و یا تلسکوپهای کوچک می‌بینید که با نور ضعیف سبز رنگی می‌درخشند.

علت رنگ سحابیها
در عکسهای رنگی معمولا سحابیهای درخشان به رنگ صورتی یا ارغوانی دیده می‌شوند. بیشترین گاز موجود در فضا ، هیدروژن است و ستارگان نورانی درون سحابیها سبب می‌شوند که هیدروژن مانند چراغهای نئون بدرخشد. ستارگان داغ ، پرتوهای نامرئی فرابنفش گسیل می‌کنند که به هنگام عبور از میان گاز هیدروژن سبب درخشش آن به رنگ صورتی مایل به سرخ می‌شود، علاوه بر این ابرهای روشن ، سحابیهای دیگر نیز وجود دارند که همانند آینه‌های فضایی عمل می‌کنند، یعنی نور مرئی رسیده از ستارگان نزدیک را باز می‌تابانند.

. کشف کوچکترین سیاره شبیه زمین

یک گروه بین‌المللی از ستاره‌شناسان موفق شدند کوچکترین سیاره شبیه‌کره زمین را درخارج از منظومه شمسی کشف نمایند.

به گزارش سرویس علمی پژوهشی ایسکانیوز به نقل از مجله علمی نیچر، یک گروه بین‌المللی از ستاره‌شناسان با استفاده از روشی جدید به نام میکرولیزینگ، کوچکترین سیاره شبیه زمین را کشف کنند.

این سیاره در خارج از منظومه شمسی قرار داشته و 25 هزار سال نوری با منظومه شمسی فاصله دارد.
این سیاره به دور یک ستاره کوچک در حال گردش است و گردش کامل آن به دور ستاره 10سال طول می‌کشد.
محققان اعلام کرده‌اند این سیاره بسیار سرد است و دمای 220 درجه سانتی‌گراد زیر صفر را برای آن پیش‌بینی کرده‌اند.

 

برای دریافت پروژه اینجا کلیک کنید
» نظر
<   <<   111   112   113   114   115   >>   >